۱۳۹۳ مهر ۶, یکشنبه

اسلام و حقوق بشر بخش سه


سير تاريخي برخورد پيامبر باكفار

در مكه كه پيامبر فاقد قدرت بود برخورد با كفار بصورت دعوت،برخورد ملايم و نهي جنگ بود فقط تهديد به آتش جهنم وجود دارد. ازجمله آيات اين دوران عبارتند از :
بسم الله الرحمن الرحیم
1) قل ياأيها الكافرون ﴿ 2﴾ لاأعبد ما تعبدون ﴿ 3﴾ ولا أنتم عابدون ماأعبد (4)ولاأنا عابد ماعبدتم ﴿ 5﴾ ولاأنتم عابدون ما اعبد(6) لکم دینکم ولا دین

ترجمه:1) بگو اى كافران ( 2) آنچه مى پرستيد نمى پرستم ( 3) و آنچه مى پرستم شما نمى پرستيد ( 4) و نه آنچه پرستيديد من می پرستم (5) و نه آنچه می پرستم شما مى پرستيد ( 6) دين شما براى خودتان و دين من براى خودم

در بيش از ده آيه ي قرآن ذكر شده كه وظيفه ي پيامبر فقط ابلاغ دين است يعني وظيفه ي الزام و اجبار ندارد .
 مثلا:ما علی الرسول الا البلاغ (مائده 99 )
 ترجمه: بر رسول جز ابلاغ نيست.
در آيه ي 256 بقره به صراحت گفته شده كه اكراه در دين نيست:
لاَإكْرَا ه في الدينِ: در دين اكراهي نيست.
و در آيه ي زير دستور گذشت و ملايمت صادر شده است:
- ود كَثيرٌ منْ أهلِ الْكتَاب لَويرُدونَكُم من بعد إيمانكُم كُفَّارا حسدا منْ عندأنفُسهِم من بعد ما تَبينَ لَهم الْحقُّ فَاعفُوا و اصفَحوا حتَّى يأْ تي اللّه بِأَمرِه إنَّ اللّه علَى كُلِّ شَي ء قَديرٌ (بقره 109)
ترجمه: بسيا رى از اهل كتاب پس از اينكه حق برايشان آشكار شد از روى حسدى كه در وجودشان بود آرزو مىكردند كه شما را بعد از ايمانتان كافرگردانند پس عفو كنيد و درگذريد تا خدا فرمان خويش را بياورد كه خدا برهر كارى تواناست
از اينگونه آيات بعضي روشنفكران مسلمان مثل دكتر شريعتي وبرخي روحانيون كم اطلاع يا فريبكار، نتيجه گرفته اند كه در اسلام آزادي عقيده وجود دارد. غافل (يا تغافل) از اينكه اينگونه آيات با دهها آيه ي بعدي، در دوران قدرت گرفتن پيامبر در مدينه، نسخ شده است.

۱۳۹۳ مهر ۴, جمعه

درباره ریشه و معنای اصلی کریسمس

 کریسمس     Christmas 
کریسمس جشنی است که هر سال به منظور گرامی داشت سالروز تولد مسیح برگزار می‏شود. بسیاری از اعضای کلیسای کاتولیک روم و پیروان آیین پروتستان، کریسمس را در روز ۲۵ دسامبر جشن گرفته و بسیاری نیز آنرا در شامگاه ۲۴ دسامبر برگزار می‌کنند. 
  تاریخچه     
در دوران بعد از میلاد، پیروان ادیان بت پرست همچنان به پرستش الهه‏‏های یونانی و رومی، مصری و دیگر خدایان اساطیری می‏پرداختند. مسیحیت سعی در براندازی این کیش‏ها داشت و توانست در بسیاری از مناطق به پیروی از آنها خاتمه دهد. اما این بت پرستان همچنان به انجام برخی از مراسم خود پایبند بودند. از اینرو برخی از سران کلیساها تعدادی از نمادها و رسم و رسوم این ادیان را با تعاریف جدیدی در دنیای مسیحیت حفظ کردند.
کریسمس جشنی است که در برهه‏ای از تاریخ برخی از رهبران کلیسا آن را به تولد مسیح گره زدند. منشا دقیق انتخاب روز ۲۵ ماه دسامبر به عنوان روز میلاد عیسی مسیح از نظر تاریخی مبهم بوده و مشخص نیست که از چه زمانی مسیحیان برای میلاد مسیح جشن گرفته‏اند. زیرا که حتی در انجیل‏‏های چهارگانه نیز برای تولد عیسی مسیح هیچ تاریخی ذکر نشده است. به نظر می‏رسد پس از مرگ رهبران اولیه مسیحیت در دو قرن نخست، روز مشخصی برای تولد عیسی مسیح تعیین شده است.
از این رو می‏بینیم برای نخستین بار در سال ۲۲۱ پس از میلاد است که در نوشته‏‏های سکستوس ژولیوس افریکانوس، ۲۵ دسامبر به عنوان روز تولد مسیح ذکر شده و رفته رفته در بخش بزرگی از دنیای مسیحیت مورد قبول واقع شده است. انتخاب ۲۵ دسامبر به عنوان سالروز تولد عیسی مسیح و برپایی جشن و سرور در آن روز در اوایل قرن چهارم مورد حمایت کنستانتین امپراتور روم که به پدر کلیسا مشهور است واقع شد و بدین ترتیب آیین کریسمس بیش از پیش در دنیای مسیحیت تثبیت گردید.
در منابع دیگر، کریسمس شکلی مسیحی شده از جشن «روز تولد خورشید شکست ناپذیر» در امپراطوری رم ذکر شده است که به عنوان نماد زایش خورشید و اتمام زمستان برگزار می‏شده است. این جشن نیز یک آیین شرک آلود بوده که در آن رومیان هر ساله از ۱۷ تا ۲۵ دسامبر برای تشکر از سیاره کیوان یا خدای کشت و زرع به جشن و شادخواری مشغول می‏شدند. میترائیسم یا آیین پرستش ایزد در ایران باستان از دیگر ریشه‏‏های کریسمس مسیحی ذکر شده است که در آن در ۲۵ دسامبر مردم انقلاب زمستانی را با شرکت کردن در مراسمی به بهانه میلاد الهه میترا جشن می‌گرفتند و رومیان فراوانی نیز ایرانیان را در این جشن همراهی می‏کردند. به طور کلی به نظر می‏رسد نوید آغاز بهار و گذر زمستان برای تمامی آیین‏‏های چند خدایی پیش از مسیحیت به نوعی با شادی و جشن همراه بوده است.
در واقع کلیسای کاتولیک با تعیین روز ۲۵ دسامبر به عنوان روز میلاد عیسی مسیح خواسته است به مراسم‏‏های زمستانه پیروان چند خدایی در آن زمان، اعم از معتقدان به خدایان رومی و یونانی و میترا و نیز ادیان باستانی مصر که همگی در کل برگزار کننده جشنی زمستانی در کیش خود بودند، معنا و مفهوم مسیحی داده و بر پیروان مسیحی بیافزاید. با این حال اختلافاتی که در مورد تاریخ برگزاری جشن میلاد مسیح بین مسیحیان وجود دارد نشان دهنده آن است که این سیاست کلیسا مورد تایید تمامی رهبران مسیحی نبوده و مخالفت‏‏هایی نیز وجود داشته است. هرچند نه به شدت مخالفت‏‏های دو قرن اول.
بسیاری از اعضای کلیسای کاتولیک رم و پیروان آیین پروتستان، کریسمس را در روز ۲۵ دسامبر جشن می‏گیرند. برخی از مسیحیان ارتودوکس در روسیه، اوکراین و فلسطین جشن کریسمس را در روز ۷ ژانویه برپا می‏کنند و ارامنه نیز به طور منحصر به فردی روز میلاد مسیح را در ششم ژانویه جشن می‌گیرند.
بر این اساس، بیشتر مسیحیان در غرب، ۲۵ دسامبر را به عنوان روز تولد مسیح به رسمیت شناخته‏اند؛ اما مسیحیان ارتدوکس شرق، ششم ژانویه را برای جشن میلاد مسیح، به رسمیت می‏شناسند. اختلافات بر سر جشن‏‏های کریسمس در جهان مسیحیت گاهی به مناقشات بزرگی نیز منجر شده است. مثلا در انگلستان در دوران حکومت کرومول در اواسط قرن هفدهم میلادی، پیوریتن‏ها که اعتقادات مسیحی محکمی داشتند با جشن‌ گرفتن کریسمس به عنوان سنتی بت پرستانه و آمیخته با رسوم مشرکین مخالفت کردند و حتی پارلمان انگلستان مدتی جشن گرفتن کریسمس را ممنوع اعلام کرد. 
  کریسمس جشن مذهبی     
واژه کریسمس از دو بخش کریس و مس تشکیل شده که به معنای مراسم عشای ربانی در روز مسیح است. که بعدها به معنای «جشن مسیح» استعمال شده است. مردم بسیاری در آمریکای شمالی و جنوبی، اروپا، آسیا و دیگر مناطق جهان کریسمس را به عنوان مهم ‌ترین رویداد سالانه مسیحی جشن می‏گیرند.
این جشن از اوایل قرن بیستم میلادی به بعد به تدریج وجهه مذهبی خود را از دست داده و هم اکنون بیشتر به عنوان یک جشن غیر مذهبی برگزار می‏شود، و بیشتر مردم، این ایام را به عنوان دور هم جمع شدن اقوام و دوستان و هدیه دادن به هم، می‏شناسند. کریسمس با آیین‌های ویژه‌ای به‌طور مثال آراستن یک درخت کاج، برگزار شده و شخصیتی خیالی به نام بابانوئل نیز در آن نقشی مهم دارد.
نگاه غیر مذهبی آمریکایی‏ها به کریسمس در اواخر قرن بیستم منجر به مناقشه‏‏های قانونی شد. عده‏ای بحث‏‏هایی در مورد ماهیت کریسمس و شناسایی آن به عنوان یک جشن دینی یا سکولار به پیش کشیدند و به رسمیت شناختن کریسمس را به عنوان تعطیلات فدرال نقض قانون جدایی کلیسا و دولت در آمریکا دانستند.
دادگاه عالی آمریکا در روز ۱۹ دسامبر ۲۰۰۰ تعطیلات رسمی و عمومی کریسمس را نقض کننده قانون جدایی دین از حکومت ندانست و اعلام کرد که این روز یک هدف کاملا سکولار و غیر مذهبی را مد نظر دارد. در سال ۲۰۰۵ عده‏ای از این مسیحیان آمریکایی تظاهراتی علیه سکولار اعلام شدن کریسمس به راه انداختند و اعلام کردند کریسمس با اهداف سکولار و برنامه‏‏های ضد مسیحی مورد تهدید واقع شده است. اما غرب بیشتر به تاثیر اقتصادی کریسمس اهمیت می‏دهد تا وجهه مذهبی آن.

۱۳۹۳ مهر ۲, چهارشنبه

اسلام وحقوق بشر بخش دو

يكي از طبقه بندي هاي مردم در اسلام، تقسيم انسانها به دو طبقهي عقيدتي مسلمان و غير مسلمان (كافر) است . در قرآن لغت كافر در موردتمام غير مسلمانان بكار برده شده كه شامل بي خدايان، مشركان ، بت پرستان  و اهل كتاب (يهودي ومسيحي) مي شود. در حدود 60 % ازآيات قرآن در موردكفار بحث شده است. اين آيات پر است از تحقير ودستور كشتار و وعده ي مرگ و عذاب براي كفار. در حاليكه مسلمانان ازهمه ي حقوق و مزايا برخوردارند كفار از بيشتر حقوق انساني محرومند و
بخش اعظم كفار از حق حيات هم محرومند. در اينجا به احكام اسلام درمورد كفار مي پردازيم .

إن شرالدواب عند الله الذين كفروا فهم لايؤمنون (انفال 55)
ترجمه: بىتر ديد بدترين جنبندگان پيش خدا كسانىاند كه كفر ورزيدند وايمان نمىآورند.

إن الله يدخل الذين آمناوعمل واالصا لحات جنات تجريمن تحتها ا لأ نه ارو الذين كفروايتمتعون و يأكلون كما تأكل ا لأنعام و النا ر
 مثوى لهم (محمد12)
ترجمه: و كسانى كه كافرند مثل چهارپايان لذت مي برند و مى خورند وجايگاه آنها آتش است.

- لهم و لقد ذرأ نا لجهنم كثير ا من الجن و الإنس لهم قلوب لا يفقهون بها وأعين لا يبصرون بها و لهم آذا ن لايسمعون بها أو لئك ك الأ نعام بلهم أضلأو لئكهم ا لغا فلون (اعراف 179)
ترجمه: و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريده ايم دلهايى دارند كه با آن نمي فهمند و چشمانى دارند كه با آنها نمى بينند وگوشهايى دارند كه با آنها نمى شنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترندآنها همان غافلانند .

أ م تحسب أن أكثر هم يسمعون أ و يعقلون إنهم إ لا كالأ نعام بلهم اضل سبيلا(فرقان44)
ترجمه: يا گما ن دارى كه بيشترشان (كفار) مىشنوند؟ يا مىانديشند؟ آنان
جز مانند چهارپايان نيستند بلكه گمراهترند.




۱۳۹۳ مهر ۱, سه‌شنبه

عشای ربانی و جایگاه آن در آیین مسیحیت

شام خداوند     Lords Supper 
آخرین شامی که عیسای مسیح با شاگردان خود قبل از تسلیم شدن و مصلوب شدن خورد را شام خداوند می‏گویند. شام خداوند، حکم خداوند است، که در طی آن، ایمانداران گرد هم آمده، نان خورده و پیالۀ خداوند را می‌نوشند. نان، به نشانۀ بدن مسیح، که برای قومش فدا شد؛ و پیالۀ خداوند، به نشانۀ عهد جدید در خون مسیح است. ما آن را به یادبود خداوند بجا می‌آوریم؛ و بدین‌ ترتیب، تا بازگشت دوباره‌اش، مرگ او را اعلام می‌نماییم. کسانی که این حکم را به شایستگی بجا آورند، نه از نظر جسمانی، بلکه به لحاظ روحانی، در بدن و خون مسیح شریک می‌گردند؛ و به واسطۀ ایمان، از برکاتی که مسیح با مرگش مهیا نمود، جان خود را قوت بخشیده، و بدین ‌ترتیب، در فیض رشد می‌نمایند. 
شام خداوند، یک روز پیش از مصلوب شدن مسیح، و برای نخستین بار توسط وی مقرر شد. این شام، شام فصح بود که در آخرین هفته زندگی بشری عیسی در عید فصح خورده می‌شد. 
با بررسی چهار روایتی که در اناجیل متی، مرقس، لوقا و اول قرنتیان در مورد شام خداوند وجود دارد، در می‌یابیم که هیچ یک از آنها به تنهایی تمام سخنان عیسی را در این مورد در بر ندارند. اما با ترکیب هر چهار روایت، می‌توانیم شرح جامعی از این رویداد را داشته باشیم. 
عیسی تعلیم نمی‌دهد که مسیحیان به چه فواصلی شام خداوند را باید برگزار کنند. آیین شام خداوند در بعضی کلیساها ماهی ۱ بار یا دو بار یا هر هفته اجرا می‏شود. زمان بندی خاصی برای شام خداوند وجود ندارد. 
دو نوع مراسم و آیین الزامی را خود خداوند به کلیسا داده است به این علت که بسیار مهم است ، یکی آیین مراسم تعمید و دیگری شام خداوند است. 
در این مراسم برکت و رحمتهای روحانی زیادی وجود دارد که ما به عنوان یک ایماندار باید دانسته در این مراسم شرکت کنیم. 
این آیین در مورد مرگ مسیح و نجات و عهد جدید صحبت می‏کند این یک آیین مقدس و پر از مفاهیم روحانی است. 
در کتاب مقدس در جایهای زیادی از این مراسم یاد شده در اناجیل توسط خود عیسای مسیح و در قرنتیان توسط پولس. 
پایه "عهد جدید" بر روی میز رحمت خداوند و در مراسم شام خداوند گذاشته شد. این آخرین و بزرگترین عهدی بود که خداوند با نژاد بشر برقرار ساخت که بواسطه مرگ و قیام پسر خداوند، عیسی مسیح فراهم گردید (ارمیا ۳۱: ۳۱-۳۴؛ عبرانیان ۸: ۷-۱۳). 
نان و شراب نمادی از بدن و خون عیسی مسیح هستند. شکستن نان نمادی است از جسم عیسی که روی صلیب کشته شد و ریختن شراب نمادی است از خون عیسی که در هنگام مصلوب شدنش بر روی صلیب ریخته شد. آنها به صورت نمادین بیانگر مرگ عیسای مسیح هستند به عنوان یک قربانی برای نجات تمامی جهانیان. 
شام خداوند صرفا نشانه یا نمادی نیست که در گذشته اتفاق افتاده باشد. شام خداوند همچنین مُهر تاییدی از کار کامل محبت و فیض خدا در زمان حال است. مُهر تاییدی است است که به مسیحیان یقین می‌بخشد که کار کامل مسیح بر روی صلیب در زمان حال به آنها تعلق دارد و ضمانت می‌کند که گناهانشان کفاره شده و آنها فدیه شده و عادل شمرده شده‌اند. شام خداوند فقط یادبود مرگ خداوند نیست، بلکه ارتباطی است با مسیح قیام کرده که در آن او حیات روحانی مسیحیان را تغذیه و احیا کرده و تقویت می‌کند. 
انجام یا عدم انجام شام خداوند، میزان ایمان ما را نمی‏سنجد و انجام دادن و یا ندادن آن نشانۀ ایماندار بودن شخص نیست. همچنین انجام دادن یا ندادن آن اساس ایمان مسیحی نیست. 
  تاریخچه     
عید پسح یکی از اعیاد بزرگ یهودیان و سالروز آزادی آنها از اسارت و بردگی در مصر است. این عید همراه با مراسم پر شکوه و آوازها و نیایشها همراه بوده و برای یهودیان مرسوم است که در این ایام در کنار هم باشند و با هم غذا بخورند. 
در مراسم پسح نان فطیر و چهار گیلاس یا جام شراب بنام شراب کوشر وجود داشته که دست به دست می‏چرخیده و هر کدام از این جامها دارای مفهوم خاصی بوده و نمایانگر و تجلی رهایی قوم یهود از دست فرعون و سرزمین مصر بوده است. نان فطیر و این جامها نمادی هستند که در ارتباط با شام خداوند قرار می‏گیرند. 
در کتاب خروج فصل ۶: ۶-۷ به چهار مورد برخورد می‏کنیم: 
۱ – من شما را از مصر خارج خواهم کرد. 
۲ – من شما را از بندگی مصری‏ها آزاد خواهم کرد. 
۳ – من شمارا با بازوی قدرتمند و داوریهای عظیم خود، نجات خواهم داد. (یعنی شما را با قدرت خود و بلاهایی که بر مصریان وارد می‏کنم فدیه داده و نجات خواهم داد). 
۴ – من شما را قوم خود خواهم ساخت. 
مراسم با دعای برکت شروع و سپس جام اول بین تمام افراد خانواده چرخیده می‏شد. بزرگ خانواده یک تکه از نان فطیر را برداشته و آن را شکسته و در کناری می‏گذاشت. 
کوچکترین فرد خانواده سپس سوال می‏کرد که عید پسح چیست؟ و بزرگترین فرد خانواده نیز آن را توضیح می‏داد. 
مطمئنا در همان روز که مسیح با شاگردانش بود نیز مسیح به شاگردانش توضیح داد که پسح چیست. 
قوم اسرائیل برای ۴۳۰ سال در مصر بودند و در بندگی فرعون قرار داشتند. خداوند موسی را فرستاد و ده بلا بر سر مصریان وارد آورد و آخرین بلا مرگ نخست زادگان بود. 
شرح حال این رویداد در کتاب خروج ۱۲: ۶-۱۴ ثبت شده است. و ما باید بدانیم که پس از ۳۵۰۰ سال هنوز یهودیان این روز را برگزار کرده و جشن می‏گیرند. 
سپس جام دوم که نمایانگر آزادی از بندگی مصریها بود دست به دست چرخیده می‏شد. 
او نان را شکست و سومین جام را که جام فدیه بود دست به دست داد. 
۳ – من شما را با بازوی قدرتمند و داوریهای عظیم خود، نجات خواهم داد. (یعنی شما را فدیه داده و نجات خواهم داد). 
"و چون‌ ایشان‌ غذا می‌خوردند، عیسی‌ نان‌ را گرفته‌، برکت‌ داد و پاره‌ کرده‌، به‌ شاگردان‌ داد و گفت‌: «بگیرید و بخورید، این‌ است‌ بدن‌ من‌.» ۲۷ و پیاله‌ را گرفته‌، شکر نمود و بدیشان‌ داده‌، گفت‌: «همه‌ شما از این‌ بنوشید، ۲۸ زیرا که‌ این‌ است‌ خون‌ من‌ در عهد جدید که‌ در راه‌ بسیاری‌ بجهت‌ آمرزش‌ گناهان‌ ریخته‌ می‌شود" (متی ۲۶: ۲۶-۲۸). 
خداوند در روز پسح گفته بود یک بره بی عیب بگیرید و قربانی کنید و خون آن را به سر در خانه هایتان بپاشید. تا فرشته مرگ از خانه‏‏های شما عبور کند. 
قربانی بره برای بخشش و پاک کردن گناه قوم اسرائیل و حفاظت آنها از مرگ به واسطه داوری خدا بر گناه بود. 
این دقیقا همانند خون مسیح است که برای بخشش از گناهان و رستگاری و نجات از مرگ است. در واقع عیسی جایگزین بره پسح شد. 
عیسی مسیح نشان داد که او آخرین و حقیقی ترین بره قربانی نهایی برای فدیه قوم اسرائیل است. آخرین راه بخشش گناهان. 
وقتی که عیسای مسیح به قسمت آخر این شام رسید. معلوم نیست که آخرین و چهارمین جام را با شاگردانش نوشید یا خیر. 
جام آخر نمایانگر و نشانه "من شما را قوم خود خواهم ساخت" بوده است. روزی تمام مسیحیان راستین در خانه خدا و در دور میز خداوند گرد هم می‏آیند. "اما به‌ شما می‌گویم‌ که‌ بعد از این‌ از میوه‌ موْ دیگر نخواهم‌ نوشید تا روزی‌ که‌ آن‌ را با شما در ملکوت‌ پدر خود، تازه‌ آشامم‌" (متی ۲۶: ۲۹). 
  اساس تاریخی     
هر سه انجیل متی (۲۶: ۲۶ به بعد)، مرقس (۱۴: ۲۲ به بعد)، و (لوقا ۲۲: ۱۴ به بعد)، به شام آخری اشاره نموده‌اند، که عیسی در شب پیش از مرگش، به همراه شاگردانش صرف نمود. هر یک از آنها چنین شرح می‌دهند که عیسی با شکرگزاری، و برکت دادن نان و پیاله، آنها را بین شاگردانش تقسیم نموده، و به ایشان خاطرنشان ساخت که این نان، بدن اوست؛ و این پیاله، خون از عهد، یا به عبارتی، عهد تازه در خون اوست. عیسی در لوقا ۲۲: ۱۹ می‌فرماید: «این را به یاد من به‌جا آرید.» انجیل یوحنا به طور خاص به آن خوردن و نوشیدن اشاره نمی‌کند، بلکه به آنچه در آن شامگاه روی داد؛ و به تعالیمی که داده شد، می‌پردازد. 
تا جایی که به ثبت رسیده و ما از آن آگاه هستیم، می‌توانیم بگوییم که کلیسای اولیه، همان گفتۀ عیسی را به‌ جا می‌آورده است: ایشان به یادبود عیسی و مرگش، شام خداوند را به‌جای می‌آوردند. رسالات پولس، نخستین شهادتهایی هستند که امروزه در دسترس ما قرار دارند. او در رسالۀ اول قرنتیان ۱۱: ۲۰، به رویدادی در حیات کلیسا اشاره می‌کند، که «شام خداوند» نامیده می‌شود؛ و احتمالاً از آن جهت «شام خداوند» خوانده می‌شود، که خداوند عیسی، خود آن را بنیاد نهاد و مقرر نمود؛ ضمن اینکه معنای آن، دقیقاً مرگ خداوند را یادآوری نموده و آن را گرامی می‌دارد. پولس در اول قرنتیان ۱۱: ۲۳-۲۴ می‌گوید: «من از خداوند یافتم، آنچه به شما نیز سپردم، که عیسی خداوند در شبی که او را تسلیم کردند، نان را گرفت و شکر نموده، پاره کرد و گفت: بگیرید بخورید. این است بدن من، که برای شما پاره می‌شود. این را به یادگاری من به‌جا آرید.» عبارت «من از خداوند یافتم»، احتمالاً بدین معناست که خود خداوند برای پولس تصدیق نموده بود که آنچه دیگران دربارۀ شام آخر خاطر نشان ساخته‌اند، به واقع، روی داده است (پولس در شام آخر، در کنار سایر رسولان حضور نداشت). 
بنابراین، منشأ تاریخی شام خداوند، به شام آخری بر می‌گردد که عیسی در شب پیش از مصلوب شدنش، به همراه شاگردانش صرف نمود. عملکرد و معنای این آیین، همگی ریشه در چیزی دارند که عیسی در آن شب آخر فرمود و به انجام رساند. عیسی خود منشأ شام خداوند است؛ و خود حکم نمود که از این پس، آن را به‌جای آورند. او خود تمرکز اصلی و محتوای آن است. 
  اسامی     
در کتاب مقدس از شام خداوند به چهار اسم متفاوت نام برده شده است. 
۱ - در اول قرنتیان ۱۱: ۲۰ «شام خداوند» نامیده شده است. مهمانی و ضیافتی را که قرنتیان آن را انجام می‌دادند و از آن سؤ استفاده می‌کردند باید جدا از شام خداوند به حساب آورد. شام خداوند شامی نبود که ثروتمندان، فقرا را به عنوان مهمانان خود دعوت کرده و با آنها به خساست رفتار کنند. 
۲ - در اول قرنتیان ۱۰: ۲۱ «مایده یا سفره خداوند» نامیده شده که از سفره شیطان جدا شده است. امت‌ها در قرنتس عادت داشتند که بعد از آوردن قربانی برای بت‌ها کنار سفره قربانی‌ها می‌نشستند. این خوراکها را سفره دیوها می‌نامیدند چون قربانی به بتها در واقع قربانی کردن برای دیوها بود و خوراک‏‏های قربانی آنها در واقع داشتن ارتباط با این دیوها بود. 
۳ - در اعمال ۲: ۴۲ و ۲۰: ۷ «شکستن نان‌ها» نامیده شده که در واقع شامل خوردن شام و شراکت در شام خداوند نیز بوده است. 
۴ - در اول قرنتیان ۱۰: ۱۶ «پیاله برکت» نامیده شده که همانا شام خداوند و شکرگزاری از خداوند بوده است. 
  شرکت کنندگان در شام خداوند     
در شام خداوند، ایمانداران به عیسی؛ یعنی کلیسا، که یک خانواده هستند، گرد هم می‌آیند. شام خداوند، برای غیر ایمانداران نیست. شاید که غیر ایمانداران در کلیسا حضور داشته باشند؛ و در واقع، ما به ایشان خوش‌آمد می‌گوییم. در شام خداوند، هیچ نکتۀ مرموزی وجود ندارد. شام خداوند، آیینی است که در حضور همگان بجا آورده می‌شود؛ و مفهومش برای همگان است. شام خداوند، مراسمی مرموز و بر پایۀ یک بدعت نیست، که قدرتهای جادویی در آن نهفته شده باشد. شام خداوند، پرستش جمعی اعضای کلیساست. در واقع، پولس در اول قرنتیان ۱۱: ۲۶ می‌گوید: «هرگاه این نان را بخورید و این پیاله را بنوشید، موت خداوند را ظاهر می‌نمایید، تا هنگامی که باز آید.» از اینرو، یکی از جنبه‌های شام خداوند، اعلام نمودن است؛ آری، آن چیزی که باید مورد توجه قرار گیرد، اعلام نمودن است، نه مخفی و پوشیده بودن. 
به وضوح در اول قرنتیان ۱۱: ۱۸ از واژۀ «کلیسا» استفاده می‏شود «هنگامی که شما در کلیسا جمع می‌شوید.» کلیسا، بدن مسیح است؛ پس کسانی که در شام خداوند شرکت می‌کنند، ایمانداران به عیسی هستند که گرد هم می‌آیند. 
در واقع چون کسانی که در این مراسم شرکت می‏کنند هم عهد با عیسای مسیح هستند پس کسانی که ایمان ندارند نباید در این مراسم شرکت کنند. 
چون این میز متعلق به کسانی است که عیسای مسیح را به عنوان خداوند و نجات دهنده خود پذیرفتند و شریک بدن و خون مسیح هستند. این میز متعلق به فرزندان مسیح است. این شام مقدس در واقع یک شام و میهمانی خانوادگی است و به خانواده خداوند تعلق دارد. این شام شامی است که خود خداوند تدارک دیده و خود عیسای مسیح میزبان آن است. 
شام خداوند یاد آوری محبت مسیح است. و محبت مسیح شامل همه جهانیان شد. شام خداوند یاد آوری قربانی شدن مسیح برای پاکی گناهان هر انسانی است. شرکت کنند گان باید به این امر واقف باشند نه اینکه مراسمی را انجام میدهند بلکه آنها در پیام محبت مسیح شرکت می‏کنند. شریک عهد مسیح می‏شوند. پس یا شخص به مسیح به عنوان نجات دهنده خود ایمان دارد که در این شام شرکت می‏کند که در واقع یاد آور پیمان مسیح با خود می‏شود و یا شخص به مسیح به عنوان نجات دهنده خود ایمان ندارد و نباید در این شام شرکت کند. 
  صرف شام خداوند     
شام خداوند، بسیار ساده است: خوردن نان، و نوشیدن پیاله. "نان را گرفت و شکر نموده، پاره کرد و گفت: بگیرید بخورید. این است بدن من، که برای شما پاره می‌شود. این را به یادگاری من به‌جا آرید؛ و همچنین پیاله را نیز بعد از شام، و گفت: این پیاله، عهد‌ جدید است در خون من. هرگاه این را بنوشید، به یادگاری من بکنید" (اول قرنتیان ۱۱: ۲۳-۲۵). 
دربارۀ اینکه از چه نوع نانی استفاده شود؛ و یا اینکه چطور قسمت شود، مشخصاً به هیچ نکتۀ خاصی اشاره نشده است. تنها نکتۀ خاص، محتویات پیاله است، که در هر سه انجیل متی، مرقس، و لوقا به آن اشاره شده است: «به شما می‌گویم که بعد از این، از میوۀ مو دیگر نخواهم نوشید، تا روزی که آن را با شما در ملکوت پدر خود، تازه آشامم» (متی ۲۶: ۲۹؛ همچنین مرقس ۱۴: ۲۵؛ و لوقا ۲۲: ۱۸ را نیز مشاهده نمایید). پس آنچه نوشیده می‌شود، «میوۀ مو» می‌باشد. ما نباید این مقوله را به موضوعی پیچیده تبدیل کنیم که آیا شراب استفاده شود، یا آب انگور ساده. نکته‌ای در این آیات وجود ندارد که به یکی حکم، یا دیگری را ممنوع نماید. 
عیسی همچنین نوع نان یا شرابی که باید استفاده شود را تعیین نمی‌کند پس بعضی مسیحیان از نان فطیر و بعضی دیگر از نان معمولی استفاده می‌کنند. بعضی از شراب واقعی و بعضی دیگر از شراب رقیق شده در آب و یا آب انگور استفاده می‌کنند. آب و شراب مهم نیستند، بلکه انگیزه و ایمان از شرکت در این مراسم مهم است. 
عیسی تعلیم نمی‌دهد که چطور باید نان و پیاله شراب را بین مسیحیان تقسیم کرد. پس بعضی مسیحیان قبل از مراسم شام خداوند نان را به اجزای کوچکتر و شراب را به جامهای کوچک شراب تقسیم می‌کنند. بعضی مسیحیان هم اجازه می‌دهند که خود ایمانداران سهم خود را جدا کنند و در طی مراسم همه از یک جام می‌نوشند. تعداد نان‌ها یا پیاله‌های شراب مهم نیست، بلکه مهم این است که اعضا مفهوم شام خداوند را درک کنند و با حالت درست در آن شرکت کنند. حالت درست یقینا شامل این می‌شود که آنها، مسیحیان دیگر را که مراسم شام خداوند را به شیوه دیگر برگزار می‌کنند بپذیرند و محبت کنند. در هنگام خوردن شام خداوند مسیحیان می‌توانند بنشینند یا بایستند. 
آنچه که باید بدان اهمیت دهیم، این است که نباید این مهم را شوخی گرفته، و نسنجیده و بی‌تدبیر، چیز دیگری را جایگزینش کنیم؛ گویی که گرد هم بیاییم و نان و شیرینی بخوریم و نوشابه بنوشیم. شام خداوند، شوخی نیست. ما باید این آیین را با در نظر گرفتن ارزش و اهمیتش بجا آوریم. 
  یاد آوری در شام خداوند     
جنبۀ ذهنی شام خداوند، بدین معناست که شرکت کنندگان در آن، باید ذهنشان را بر عیسی، و به ویژه بر کار تاریخی او؛ یعنی مردن برای گناهان، متمرکز نمایند. «این را به یادگاری من به‌جا آرید.» ما در لحظۀ خوردن و نوشیدن، که جنبۀ فیزیکی شام خداوند است، باید «به یاد آوریم»؛ و این یاد آوری، جنبۀ ذهنی آن است. یعنی باید آگاهانه به خاطر آوریم که عیسی زیست؛ و باید به خاطر آوریم که جان داد و از مردگان برخاست؛ و باید به خاطر آوریم که مقصود کارش این بود که گناهان ما را بیامرزد. 
شام خداوند، یک یاد آوری محض است؛ به این معنا که بارها و بارها به یاد آوریم که مسیحیت، معنویتی مثل جنبش «عصر جدید» نیست. مسیحیت، ارتباط با ضمیر درون نیست. مسیحیت، عرفان نیست. مسیحیت، در واقعیتهای تاریخی، ریشه دارد. عیسی به راستی زندگی کرد. او دارای جسم بود؛ و قلبی که خون را به جریان می‌انداخت؛ و پوستی که با زخمی شدن خونریزی می‌کرد. او پیش روی همگان، به جای گناهکاران، بر صلیب رومیان جان داد، تا هر که به او ایمان آورد، از غضب خدا رهایی یابد. این رویدادی بود که در گذشته، و یک بار برای همیشه در تاریخ به وقوع پیوست. 
بنابراین، جنبۀ ذهنی شام خداوند، بر یاد آوری استوار است، نه بر خیالات و تصورات، نه بر خواب و رویا، نه بر حلول روح، نه بر شنیدن، و نه بر ذهن سرگردان، بلکه بر به یاد آوردن استوار است. در شام خداوند، ما آگاهانه به گذشته نگریسته، و ذهنمان را بر عیسی، و آنچه که در کتاب ‌مقدس از او می‌دانیم، متمرکز می‌نماییم. شام خداوند، بارها و بارها ما را به جزییات تاریخ بر می‌گرداند؛ نان و پیاله؛ بدن و خون؛ اعدام و مرگ. 
به یاد آوردن عیسای مسیح تجدید یک خاطره و نگاه کردن به یک عکس نیست. زمانی که کتاب مقدس می‏گوید به یاد آورید از آن روز و کاری که مسیح برای شما کرد این صرفا به یاد آوردن مرگ مسیح به عنوان یک حادثه نیست. 
ما با این آگاهی اعلام می‏کنیم و به یاد می‏آوریم که عیسی مسیح به خاطر گناهان ما مصلوب شد و قیام کرد و با مشارکت با مسیح در همین امروز به شاگردان مسیح که با مسیح مشارکت داشتند، می‏پیوندیم. 
به یاد می‏آوریم که ما قبل از ایمان به مسیح، محکوم به هلاکت بودیم. 
  مشارکت در شام خداوند     
در شام خداوند چیزی فراتر از خوردن و نوشیدن و به یادآوردن باید روی دهد؛ چیزی که غیر ایمانداران و شیطان، قادر به انجامش نیستند. 
"پیالۀ برکت، که آن را تبرّک می‌خوانیم، آیا شراکت در خون مسیح نیست؟ و نانی را که پاره می‌کنیم، آیا شراکت در بدن مسیح نی؟ زیرا ما که بسیاریم، یک نان و یک تن می‌باشیم، چون که همه از یک نان، قسمت می‌یابیم. اسراییل جسمانی را ملاحظه کنید! آیا خورندگان قربانیها، شریک قربانگاه نیستند؟" (اول قرنتیان ۱۰: ۱۶-۱۸). واژۀ «شراکت» در این آیات به چه معناست؟ 
چیزی عمیق‌تر از یادآوری صرف وجود دارد. پولس می‌گوید که ایمانداران؛ یعنی آنانی که بر عیسی مسیح اعتماد کرده و او را گنجینۀ خود می‌دانند، در بدن و خون مسیح شراکت دارند؛ یعنی ایمانداران، به معنای واقعی، سهیم شدن در بدن و خون مسیح را تجربه می‌کنند. آنها شریک بودن در مرگ او را تجربه می‌کنند.
این شرکت کردن، یا سهیم بودن، یا شریک شدن به چه معناست؟ آیۀ ۱۸، این شراکت را با قربانیهای قوم اسراییل مقایسه می‌نماید: «اسراییل جسمانی را ملاحظه کنید! آیا خورندگان قربانیها، شریک [واژه‌ای مشابه] قربانگاه نیستند؟» سهیم شوندگان، یا شراکت کنندگان، یا شریکان در قربانگاه به چه معنایند؟ بدان معنایند که آنها در آنچه بر قربانگاه روی می‌دهد، یا در برکات آن سهیم هستند. برای نمونه، آنها از بخشش خدا، و مشارکتی ترمیم شده با او بهره‌مند می‌گردند. 
بنابراین، وقتی ما ایمانداران، از نظر فیزیکی، نان را می‌خوریم و پیاله را می‌نوشیم، در اصل، به لحاظ روحانی، گونۀ دیگری از خوردن و نوشیدن را تجربه می‌کنیم. ما با این خوردن و نوشیدن، آنچه بر صلیب روی داد را به زندگی‌مان ربط می‌دهیم؛ و به واسطۀ ایمان، و با اعتماد به همۀ آنچه که خدا در عیسی برای ماست، از برکاتی که عیسی با ریخته شدن خونش، و با مرگش بر صلیب مهیا نمود، جان خود را قوت می‌بخشیم. 
وقتی پولس می‌گوید: «پیالۀ برکت، که آن را تبرّک می‌خوانیم، آیا شراکت در خون مسیح نیست؟ و نانی را که پاره می‌کنیم، آیا شراکت در بدن مسیح نی؟»، منظورش این است: مگر نه اینکه ما در شام خداوند، با ایمان، و به لحاظ روحانی، هر برکت روحانی‌ای را جشن می‌گیریم که با بدن و خون مسیح خریداری شده است؟ نه هیچ غیر ایمانداری قادر به چنین کاری است؛ و نه شیطان. این هدیه‌ای است برای خانوادۀ خدا. وقتی شام خداوند را برگزار می‌کنیم، با ایمان، و به لحاظ روحانی، همۀ آن وعده‌های خدا را جشن می‌گیریم که با خون عیسی خریداری شده است. 
پس مشارکت بسیار مهم است. این مشارکت هم با مسیح و هم با قوم خداوند است. 
ایمانداران هر وقت که جمع شده و این نان را می‏شکنند، خارج از نژاد و رنگ و ملیت، همه در مسیح یک هستند. همه ما در مسیح خواهر و برادریم ما یک بدنیم و در یک بدن تعمید یافتیم و از یک روح نوشانیده شدیم، همه ما یک خدای پدر داریم و همه ما در مسیح یک هستیم. این سفره شام خداوند فرصت خوبی برای اتحاد و یگانگی و یکدلی مابین ایمانداران و پذیرش یکدیگر است. و سببی برای تشویق اتحاد و یکدلی و نه تکه تکه کردن و جدایی است. برگزاری شام خداوند به اتفاق هم و توسط مسیحیان نمادی است از اتحاد ایمانداران با یکدیگر. اول قرنتیان ۱۰: ۱۷ تعلیم می‌دهد که به مشارکت گذاشتن یک تکه نان نمادی است از اینکه تمام مسیحیان اعضای یک بدن مسیح یعنی کلیسای جهانی مسیح است. 
ما همچنین وارد یک مشارکت استثنایی و واقعی با عیسای مسیح بر سر شام خداوند می‏شویم. حضور مسیح همه جا هست اما به خاطر اهمیت این مراسم با مسیح وارد یک مشارکت زنده می‏شویم. "پس‌ هر که‌ جسد مرا می‌خورد و خون‌ مرا می‌نوشد، در من‌ می‌ماند و من‌ در او" (یوحنا ۶: ۵۶). 
خوردن نان و نوشیدن شراب نمادی است از اینکه شخص مسیحی واقعا شریک عیسای مسیح است و اینکه به صورت نمادین صاحب منافعی است که مسیح با مرگ خود بدست آورد (از آن خود کرده است). درست همانند اینکه خوردن معمولی نان و نوشیدن معمولی شراب، جسم ما را تغذیه می‌کنند به همین ترتیب در شام خداوند بیانگر تأثیر ایمان به مسیح هستند. ایمان به مسیح حیات، قوت و خوشی روحانی می‌بخشد. شام خداوند زندگی روحانی را تغذیه و احیا می‌کند. 
  شایستگی در شام خداوند     
کتاب مقدس هشدار می‌دهد که اگر سطحی و بی ‌حس و سهل ‌انگارانه در شام خداوند شرکت کنید؛ و جدی بودن آنچه بر صلیب روی داد را تشخیص ندهید، اگر ایماندار هستید، بعید نیست که جان خود را از دست بدهید؛ نه به خاطر غضب خدا، بلکه به خاطر تنبیه پدرانۀ خدا. بیایید در حالی که با شادی و جدیت، در شام خداوند شرکت می‌کنیم، اول قرنتیان ۱۱: ۲۷- ۳۲ را نیز به آرامی و شمردگی بخوانیم. 
یکی از بدترین چیزها ندانستن موضوع یک بودن و شرکت در خوردن نان مقدس است. برای مثال به خاطر هر دلیلی مثلا من بهتر از بقیه هستم من بهتر می‏فهمم یا به دلیل اختلافی که با یکی از خواهران و برادرانی که در کنار ما ایستاده و در این مراسم شرکت دارد را خواهر و برادر خود نمی‏دانیم و در این مراسم شرکت می‏کنیم. 
در این مواقع است که بدن خداوند را تمیز نمی‏دهیم. وقتی یک دیگر را رد می‏کنیم و نمی‏خواهیم که کنار هم باشیم. ما با رد کردن یکی بودن در مسیح، بدن مسیح خداوند رو پاره پاره می‏کنیم. 
شام خداوند باید به صورت شایسته‌ای برگزار شود. پس هر مسیحی باید قبل از خوردن نان و نوشیدن از پیاله خود را امتحان کند. شخص مسیحی باید بتواند بدن خداوند را تمیز دهد؛ یعنی آنچه هنگام شام خداوند انجام می‌دهد و اگر این کار را نکند با خوردن و نوشیدن آن خود را در معرض داوری قرار می‌دهد. 
هر بار که شخص مسیحی نان را می‌خورد و شراب را می‌نوشد ایمان خود را به عیسای مسیح به عنوان نجات‌دهنده خود اعتراف می‌کند و همچنین وفاداریش را به عیسی؛ یعنی پادشاهش اعتراف کرده و بطور جدی قول می‌دهد که از عیسای مسیح و کلام او در کتاب مقدس اطاعت کند. هر بار مسیحیان شام خداوند را برگزار می‌کنند انجیل را اعلام می‌کنند؛ یعنی عیسای مسیح به خاطر گناهان ما مرد و اینکه هر آنکه به او ایمان آورد بخشیده شده و نجات خواهد یافت. 
شام خداوند را سطحی نپنداریم، شام خداوند، یکی از ارزشمندترین هدیه‌هایی است که مسیح به کلیسایش عطا نموده است؛ با هم آن را بجا آوریم. 

۱۳۹۳ شهریور ۳۱, دوشنبه

اسلام وحقوق بشربخش یک

در اين بخش، دو اصل بسيار اساسي حقوق بشر يعني اصل مساوات انسانها و اصل آزدي بشر را در اسلام مورد بررسي قرار مي دهيم .

اصل برابري

ما ده ي 1 اعلاميه جهاني حقوق بشرتما م افراد بشر آزاد زاده ميشوند و از لحاظ حيثيت و كرامت و حقوق با هم برابراند .

ما ده ي 2 اعلاميه جهاني حقوق بشر:
هر كس ميتو اند بي هيچ گونه تمايزي، به ويژه از حيث نژاد، رنگ، جنس، زبان، دين، عقيده سياسي يا هر عقيده ي ديگر، و همچنين منشا ملي يا اجتماعي، ثروت، ولادت يا هر وضعيت ديگر، از تمام حقوق و همه ي آزاديهاي ذكرشده در اين اعلاميه بهره مند گردد.
شيخ فضل الله نوري: "محال است با اسلام، حكم مساوات" (رسائل،اعلاميه ها و مكتوبات.. شيخ فضل ا لله ( ري ج 1ص 64 نو
تسا وي انسانها، از اساسي ترين اصول حقوق بشر است كه بدون آن، عدالت معني نخواهد داشت. در اكثر فرهنگهاي گذشته و اديان، نوعي يا طبقه بندي اجتماعي وجود دارد كه افراد را بر اساس ( cast ) كاست جنس ، مذهب و غيره تقسيم ميكنند و براي هر طبقه حقوق خاصي قائل مي شوند. اسلام نيز اصولا تساوي انسانها را قبول ندارد و انسانها را بدلائل ذاتي مثل جنسيت يا اكتسابي مثل مذهب، متفاوت در ارزش و حقوق مي داند. طبقه بندي اسلام شامل: مسلمان، غير مسلمان، مرد، زن، برده و آزاد مي شود.در اينجا به طبقه بنديهاي مذكور مي پردازيم .

کفار
قا ل النبي: امرت ان اقاتل الناس حتي يقولو لا اله الا الله فمن قال لا اله الا .( الله، عصم مني نفسه و ماله (صحيح بخاري ج 4 ص 58
ترجمه: پيامبر گويد من مامو ر شده ام با مردم بجنگم تا لا اله الا الله بگويند. پس كسي كه لا اله الا الله بگويد جان و مالش از دست من در امان است .. شيخ فضل الله نوري (تاريخ مشروطه، كسروي ص 294 )“ يك كلمه در نظامنامه ي آزادي قلم ذكر شد اين همه مفاسد روزنامه ها. واي اگر آزادي در عقائد بود.”
ماده ي 18 اعلاميه ي جهاني حقوق بشر: ما هر شخص حق دارد از آزادي انديشه، وجدان و دين بهره مند شود. اين حق مستلزم آزادي تغيير دين يا اعتقاد و همچنين آزادي اظهار دين يا اعتقاد، در قالب آموزش ديني، عبادتها و اجراي آيينها و مراسم ديني به
تنهايي يا به صورت جمعي، به طور خصوصي يا عمومي است.


۱۳۹۳ شهریور ۲۸, جمعه

تعمید چیست و چه جایگاهی درآیین مسیحیت دارد؟

از این پس قصد داریم تا به شکل اصولی و هدفمند به معرفی اصول ؛مبانی و پایه های اصلی آیین مسیحیت بپردازیم.بنابراین در اولین گام از واژه ی تعمید شروع می کنیم.
تعمید     Baptize 
روشها و آموزشهای مختلفی در ارتباط با تعمید گرفتن در تاریخ کلیسا وجود داشته و دارد. اما تمامی کلیساها در این امر که انجام دادن تعمید امری واجب و ضروری و غیر قابل انکار است دارای نظر واحد هستند. در واقع تعمید یک اصل مهم در زندگی و آموزش عیسی مسیح است که کلیساها مبادرت به انجام آن در اولین فرصت ممکن می‏‏کنند. 
در عهد قدیم، تعمید همانا به منزله غسل طهارت بود (خروج ۳۰: ۱۷-۲۱؛ لاویان ۱۱: ۲۵). یحیای تعمید دهنده مردم را دعوت میکرد تا به منظور توبه یعنی جهت پاکی دل، مبادرت به گرفتن تعمید کرده و برای ظهور مسیح آماده شوند (مرقس ۱: ۴). عیسی ایمانداران را دعوت به تعمید روح‏القدس و آتش نمود (متی ۳: ۱۱؛ مرقس ۱: ۸). در عهد جدید، تعمید با آب و در نام پدر و پسر و روح‏القدس انجام می‏شود. 
  واژه تعمید     
واژه تعمید اسم مصدر متعدی و به مفهوم از روی قصد و تعمد کاری را انجام دادن است. متاسفانه اغلب اوقات واژه تعمید با واژه غسل در یک ردیف قرار می‏‏گیرد که در کل نادرست و کاملا نا همگون است. این اشتباه حتی در برخی از فرهنگ لغات نیز به چشم می‏‏خورد. 
واژه غسل به معنی شستن، و شستشو دادن در آب و یا غوطه‏‏‏ور ‏‏کردن در آب به منظور از بین بردن ناپاکی و نجاست و زایل ساختن چرکی ظاهری می‏‏باشد. که مفهوم این واژه کاملا در تضاد با مفهوم تعمید است که از روی قصد و تعمد و نه برای زایل ساختن نجاسات ظاهری بلکه برای به انجام رساندن کاری روحانی بواسطه غوطه‏‏‏ور ‏‏شدن در آب انجام می‏‏شود. 
واژه تعمید در گویش یونانی (Baptizo) به مفهوم غوطه‏‏‏ور ‏‏شدن در آب است. این واژه یونانی که در مرقس ۱: ۴ استفاده شده است در میان افراد یونانی زبان کاملا معمول و آشنا بوده است. این واژه در هر دورانی در ادبیات یونانی مورد استفاده قرار گرفته و شامل موارد متنوع زیادی به انضمام اعمال معمول هر روزه زندگی می‏‏شده است. واژه تعمید برای یونانی زبانان و شنوندگان آنها در دوران یحیی کاملا قابل فهم بود. در مفهوم این واژه جای هیچ تردیدی نبوده است. این درست مثل این است که وقتی ما از واژه "غوطه‏‏‏ور ‏‏شدن در آب" استفاده می‏‏کنیم هیچ کسی از آن برداشت "آب پاشیدن" یا "ریختن آب" نمی‏‏کند و برای همه کاملا روشن است که منظور فرو رفتن در آب است. واژه "تعمید" هرگز توسط یونانی‏‏‏ها ‏‏یا یهودیان به مفهوم "شست و شو" بکار گرفته نمی‏‏شد. 
مراسم تعمید یکی از رسوم کلیسای مسیحیان است که اغلب بطور نمادین "نخستین سوگند" یا "درب آیینهای مسیحی" و یا "درب کلیسا" نیز نامیده شده است. 
  تاریخچه تعمید     
در کتاب مقدس برای نخستین بار در ارتباط با یحیی تعمید دهنده به واژه تعمید برخورد می‏‏کنیم. یحیی از مردم می‏‏خواست تا از گناهان خویش توبه کرده و مبادرت به گرفتن تعمید کنند. از مفاد کتاب مقدس کاملا آشکار است که تعمید یحیی صرفا بر اساس توبه استوار بوده است و یحیی تعمید دهنده تمامی گناهکاران را دعوت به توبه و تعمید جهت روی برگرداندن از کارهای گذشته دعوت می‏‏کرده است (متی ۳: ۲؛ مرقس ۱: ۴؛ لوقا ۳: ۳). اما انجام عمل خود تعمید دارای تاریخی در ماورای کتاب مقدس است. 
عمل تعمید در نزد بت پرستان و سایر مذاهب قبل از مسیحیت بر اساس باور ایشان به خاصیت پاک کنندگی آب بوده است. در دوران بابل باستان، و بر طبق لوحهای مکلو، از آب به عنوان یک عامل پاک کننده روحانی در آیین ائا خدای منطقه اریدو واقع در سومر نام برده شده است. 
کتاب مردگان که از مصریان باستان بجا مانده است شامل بخشهایی در مورد تعمید کودکان تازه به دنیا آمده است تا آنها را از ناپاکی بوجود آمده در رحم مادر پاک سازند. مصریان بر این باور بودند که آب و بخصوص آب سرد رود نیل دارای قدرت احیا کنندگی است. و بدین خاطر مردگان را طی تشریفات خاصی و بر اساس آیینهای مربوط به افسانه اُزیریس خدای دنیای زیر زمین، در آب رود نیل تعمید می‏‏دادند. 
آیینهای مذهبی مصریان همچنین دیدگاه از نو زنده شدن از طریق آب را نیز بسط دادند. در آموزه‏های ‏‏ ایزیس (الهه طبیعت مصریان) در آب حمام گرفتن صرفا چیزی بیشتر از یک پاکی مذهبی بوده است. 
در آیین کوبله (یکی از اساطیر یونان) تعمید خون در مراسم تاروبولیم که شامل قربانی کردن گاو نر بود به عمل می‏‏آمد در مرحله نخست این تعمید برای باز یافت جوانی و شادابی بکار برده می‏‏شد، اما بعدها از اهمیت روحانی نیز برخوردار شد. هر چند این آیین در حدود قرن دوم منسوخ گردید. 
استفاده از آب برای مراسم عبادی در میان یهودیان بسیار معمول بود. شریعت موسی حکم می‏‏کرد که بخشی از کاهنان که در امور قربانی کردن حیوانات و یا آنانی که در تشخیص موارد معینی از بیماریها دخالت داشتند حتما خود را با آب شستشو دهند، هر یهودی که چیز ناپاکی را لمس می‏‏کرد و یا از نظر شرعی نجس و ناپاک می‏‏شد باید خود را در آب غسل می‏‏داد (اعداد ۱۹: ۱-۲۲؛ لاویان فصل ۱۴ ، ۱۵ و ۱۶: ۲۴-۲۸). روش شستشو و پاک نمودن بدن از نجاست همواره در اسرائیل مرسوم بوده است. شستشوی لباس حتی قبل از ارائه شریعت در کوه سینا، یکی از مسائل بسیار مهم برای تقدیس و تطهیر در میان اسرائیلیها بود (خروج ۱۹: ۱۰). استفاده از آب برای طهارت و پاکی در اغلب عبارات عهد قدیم استفاده شده است همانند حزقیال ۳۶: ۲۵ که خداوند می‏‏گوید: "و آب پاک بر شما خواهم پاشید و طاهر خواهید شد. و شما را از همه نجاسات و از همه بتهای شما طاهر خواهم ساخت". 
مسیحیان بر این باور نیستند که انجام تعمید چنانچه در عهد جدید تعلیم داده می‏‏شود بر اساس طریقی قرار دارد که در عهد قدیم رواج داشته است. زیرا در عهد قدیم، شستشو با آب یا در آب که صرفا بر اساس پاکی فیزیکی قرار داشت می‏‏تواند فقط سایه یا پیش زمینه‏ای ‏‏از تعمید در عهد جدید باشد که بر اساس پاکی روحانی قرار دارد (اول پطرس ۳: ۲۱). 
وقتی یحیی تعمید دهنده به دنیای قرن اول یهودیان وارد شد، تعلیمات وی شامل ضرورت تعمید نیز می‏‏شد. مردمان دوران او بر اساس سنتی که در میان یهودیان رواج داشت کاملا به امر تعمید آگاه بودند. هر چند تعمید او بر اساس آموزه شریعت یهودیان یا مراسم و رسوم سایر ادیان بت پرست قرار نداشت. مردم یهود در دوران یحیی، کاملا با مفهوم توبه و بخشش گناهان نیز آشنا بودند (اول پادشاهان ۸: ۳۳-۳۴؛ اشعیا ۵۵: ۶-۷). اما در مورد تعمید چطور؟ آیا یهودیان قرن اول با امر تعمید نیز آشنایی داشتند؟ 
همزمان با آغاز مسیحیت، یهودیان دارای سنتی بودند که بر اساس کتاب عهد قدیم قرار نداشت. این سنت شامل شستشو و تعمید افرادی بود که بدین یهودیت گرویده بودند و این تعمید در هفتمین روز پس از ختنه به انجام می‏‏رسید. البته یک سری سوال و جواب و تعلیمات خاص نیز به انجام می‏‏رسید تا از حقیقی بودن ایمان شخص برای پیوستن به یهودیت اطمینان حاصل شود. پس از اطمینان از ایمان شخص، وی را ختنه کرده و سپس او را پس از هفت روز در مقابل شاهدان، تعمید می‏‏دادند. در این تعمید، شخص را برهنه کرده و در آب فرو می‏‏بردند، و زمانیکه شخص از آب بیرون می‏‏آمد در واقع او پسر واقعی اسرائیل بود. شخص پس از انجام این مراسم، حق داشت تا به منظور انجام مراسم قربانی وارد معبد شود. 
یحیی تعمید دهنده زمانیکه به بیابان یهودیه رفته و به تعمید توبه و بخشش از گناهان موعظه می‏‏کرد با موفقیت چشمگیری روبرو شد. کتاب متی ۳: ۵ می‏‏گوید: "مردم از اورشلیم و تمام یهودیه و نواحی رود اردن پیش او می‏‏آمدند". لوقا نیز اضافه می‏‏کند که جمعیت برای تعمید به نزد او می‏‏آمدند. "انبوه مردم بیرون می‏‏آمدند تا از دست یحیی تعمید بگیرند" (لوقا ۳: ۷). 
کتاب عهد جدید بطور واضح اشاره می‏‏کند که تعمید یحیی از جانب خداوند بوده است (متی ۲۱: ۲۵). این تعمید برای هدف روحانی توبه و دریافت بخشایش گناهان بود. "یحیی تعمید دهنده در بیابان ظاهر شد و بجهت آمرزش گناهان به تعمید توبه موعظه می‏‏نمود" (مرقس ۱: ۴). یحیی از طرف خداوند خوانده شده بود و مجهز به کلام خداوند بود (لوقا ۳: ۲). مسیح به ما می‏‏گوید که تعلیم یحیی از آسمان بوده است (متی ۲۱: ۲۵). وقتی یحیی به تعمید برای آمرزش گناهان موعظه می‏‏کرد، مردم شنیده و اطاعت می‏‏کردند. آنها خود را تسلیم تعمیدی می‏‏کردند که اجازه آن از جانب خداوند عطا شده بود. این برای اولین بار در تاریخ بشر بود که علیرغم رسوم مذهبی یهودیان و غیر یهودیان و بت پرستها، یک شخص این فرصت را یافته بود تا برای آمرزش گناهان خود، تعمید بگیرد، هیچ تعمیدی قبل از این بر اساس آمرزش گناهان قرار نداشت. یک نکته مهم و ضروری که پس از مرگ عیسی در تعمید بوقوع پیوست این بود که ما حالا می‏‏توانیم در نام عیسی مسیح تعمید بگیریم. 


۱۳۹۳ شهریور ۱۹, چهارشنبه

نگاه قرآن به مسیح و پیروان مسیحیت

و همانا به موسى كتاب [تورات‌] را داديم، و پس از او پيامبرانى را پشت سر هم فرستاديم، و عيسى پسر مريم را معجزه‌هاى آشكار بخشيديم، و او را با «روَح القدس» تأييد كرديم؛ پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد، كبر ورزيديد؟ گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد. بقره (۸۷)
بگو: «به خدا و آنچه بر ما نازل شده، و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده، و آنچه به موسى و عيسى و انبياى [ديگر] از جانب پروردگارشان داده شده، گرويديم؛ و ميان هيچ يك از آنان فرق نمى‌گذاريم و ما او را فرمانبرداريم. آل عمران(۸۴)
و گفته ايشان كه: «ما مسيح، عيسى بن مريم، پيامبر خدا را كشتيم»، و حال آنكه آنان او را نكشتند و مصلوبش نكردند، ليكن امر بر آنان مشتبه شد؛ و كسانى كه در باره او اختلاف كردند، قطعاً در مورد آن دچار شكّ شده‌اند و هيچ علمى بدان ندارند، جز آنكه از گمان پيروى مى‌كنند، و يقيناً او را نكشتند.  نساء(۱۵۷)
ما همچنانكه به نوح و پيامبران بعد از او، وحى كرديم، به تو [نيز] وحى كرديم؛ و به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان [نيز] وحى نموديم، و به داوود زبور بخشيديم. نساء(۱۶۳)
اى اهل كتاب، در دين خود غلوّ مكنيد، و در باره خدا جز [سخن‌] درست مگوييد. مسيح، عيسى بن مريم، فقط پيامبر خدا و كلمه اوست كه آن را به سوى مريم افكنده و روحى از جانب اوست. پس به خدا و پيامبرانش ايمان بياوريد و نگوييد [خدا ]سه‌گانه است. باز ايستيد كه براى شما بهتر است. خدا فقط معبودى يگانه است. منزّه از آن است كه براى او فرزندى باشد. آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آنِ اوست، و خداوند بس كارساز است. نساء(۱۷۱)
[ياد كن‌] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، نعمت مرا بر خود و بر مادرت به ياد آور، آنگاه كه تو را به روح‌القدس تأييد كردم كه در گهواره [به اعجاز] و در ميانسالى [به وحى‌] با مردم سخن گفتى؛ و آنگاه كه تو را كتاب و حكمت و تورات و انجيل آموختم؛ و آنگاه كه به اذن من، از گِل، [چيزى‌] به شكل پرنده مى‌ساختى، پس در آن مى‌دميدى، و به اذن من پرنده‌اى مى‌شد، و كور مادرزاد و پيس را به اذن من شفا مى‌دادى؛ و آنگاه كه مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بيرون مى‌آوردى؛ و آنگاه كه [آسيب‌] بنى‌اسرائيل را -هنگامى كه براى آنان حجتهاى آشكار آورده بودى- از تو باز داشتم. پس كسانى از آنان كه كافر شده بودند گفتند: اين‌[ها چيزى‌] جز افسونى آشكار نيست. مائده(۱۱۰) 
و [ياد كن‌] هنگامى را كه خدا فرمود: «اى عيسى پسر مريم، آيا تو به مردم گفتى: من و مادرم را همچون دو خدا به جاى خداوند بپرستيد؟» گفت: «منزهى تو، مرا نزيبد كه [در باره خويشتن‌] چيزى را كه حق من نيست بگويم. اگر آن را گفته بودم قطعاً آن را مى‌دانستى. آنچه در نفس من است تو مى‌دانى؛ و آنچه در ذات توست من نمى‌دانم، چرا كه تو خود، داناى رازهاى نهانى. مائده(۱۱۶)
كسانى كه گفتند: «خدا همان مسيح پسر مريم است» مسلماً كافر شده‌اند. بگو: اگر [خدا] اراده كند كه مسيح پسر مريم و مادرش و هر كه را كه در زمين است، جملگى به هلاكت رساند، چه كسى در مقابل خدا اختيارى دارد؟ فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است از آن خداست. هر چه بخواهد مى‌آفريند، و خدا بر هر چيزى تواناست. مائده(۱۷)
كسانى كه گفتند: «خدا همان مسيح پسر مريم است»، قطعاً كافر شده‌اند، و حال آنكه مسيح، مى‌گفت: «اى فرزندان اسرائيل، پروردگار من و پروردگار خودتان را بپرستيد؛ كه هر كس به خدا شرك آورد، قطعاً خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جايگاهش آتش است، و براى ستمكاران ياورانى نيست.» مائده (۷۲)
 اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، حقيقت اين است كه مشركان ناپاكند، پس نبايد از سال آينده به مسجدالحرام نزديك شوند، و اگر [در اين قطع رابطه‌] از فقر بيمناكيد، پس به زودى خدا -اگر بخواهد- شما را به فضل خويش بى‌نياز مى‌گرداند، كه خدا داناى حكيم است. (۲۸) با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسين ايمان نمى‌آورند، و آنچه را خدا و فرستاده‌اش حرام گردانيده‌اند حرام نمى‌دارند و متدين به دين حق نمى‌گردند، كارزار كنيد، تا با [كمال‌] خوارى به دست خود جزيه دهند. (۲۹) و يهود گفتند: «عُزَير، پسر خداست.» و نصارى گفتند: «مسيح، پسر خداست.» اين سخنى است [باطل‌] كه به زبان مى‌آورند، و به گفتار كسانى كه پيش از اين كافر شده‌اند شباهت دارد. خدا آنان را بكشد؛ چگونه [از حق‌] بازگردانده مى‌شوند؟ توبه(۳۰)

۱۳۹۳ شهریور ۱۶, یکشنبه

سخنان عیسی مسیح وتمثیل شبان نیکو

مَثَل آغل گوسفندان
 ۱ « یقین بدانید هر که از در به آغل گوسفندان وارد نشود بلکه از راه دیگری بالا برود او دزد و راهزن است.  ۲ اما کسی که از در وارد شود شبان گوسفندان است.  ۳ دربان در را برای او باز می کند و گوسفندان صدایش را میشنوند. او گوسفندان خود را به نام می خواند و آنان را بیرون میبرد.  ۴ وقتی گوسفندان خود را بیرون می برد خودش در جلوی آنها حرکت می کند و گوسفندان به دنبالش می روند زیرا صدای او را می شناسند.  ۵ به دنبال غریبه نمی روند بلکه از او می گریزند زیرا صدای غریبه ها را نمی شناسند.»  ۶ عیسی این مثل را برای ایشان آورد ولی آنها مقصود او را نفهمیدند.
  شبان نیکو
 ۷ پس عیسی بار دیگر به آنها گفت:« یقین بدانید که من برای گوسفندان در هستم.  ۸ همۀ کسانیکه قبل از من آمدند دزد و راهزن بودند و گوسفندان به صدای آنان گوش ندادند.  ۹ من در هستم، هر که بوسیلۀ من وارد شود نجات می یابد و به داخل و خارج می رود و علوفه پیدا می کند.  ۱۰ دزد می آید تا بدزدد، بکشد و نابود سازد. من آمده ام تا آدمیان حیات یابند و آن را به طور کامل داشته باشند.  ۱۱ من شبان نیکو هستم، شبان نیکو جان خود را برای گوسفندان فدا می سازد  ۱۲ اما مزدوری که شبان نیست و گوسفندان به او تعلق ندارند وقتی ببیند که گرگ به گله حمله می کند و گوسفندان را پراکنده می سازد.  ۱۳ او می گریزد چون مزدور است و به فکر گوسفندان نیست.  ۱۴ من شبان نیکو هستم، من گوسفندان خود را می شناسم و آنها هم مرا می شناسند.  ۱۵ همانطور که پدر مرا می شناسد، من هم پدر را می شناسم و جان خود را در راه گوسفندان فدا می سازم.  ۱۶ من گوسفندان دیگری هم دارم که از این گله نیستند، باید آنها را نیز بیاورم. آنها صدای مرا خواهند شنید و یک گله و یک شبان خواهند شد.  ۱۷ پدرم مرا دوست دارد زیرا من جان خود را فدا می کنم تا آنرا بار دیگر باز یابم.  ۱۸ هیچکس جان مرا از من نمیگیرد، من به میل خود آنرا فدا می کنم. اختیار دارم که آنرا فدا سازم و اختیار دارم آنرا باز بدست آورم. پدر این دستور را به من داده است.»  ۱۹ به خاطر این سخنان، بار دیگر در بین یهودیان دو دستگی بوجود آمد.  ۲۰ بسیاری از آنان گفتند:« او دیو دارد و دیوانه است. چرا به سخنان او گوش می دهید؟»  ۲۱ دیگران گفتند:« کسی که دیو دارد نمی تواند این طور سخن بگوید. آیا دیو می تواند چشمان کور را باز نماید؟»
  یهودیان عیسی را نمی پذیرند
 ۲۲ وقتی عید تقدیس در اورشلیم فرا رسید، زمستان بود  ۲۳ و عیسی در صحن معبد و در داخل رواق سلیمان قدم میزد.  ۲۴ یهودیان در اطراف او گرد آمدند و از او پرسیدند:« تا کی ما را در بی تکلیفی نگاه می داری؟ اگر مسیح هستی آشکارا بگو.»  ۲۵ عیسی گفت:« من به شما گفته ام اما شما باور نمی کنید. کارهائی که بنام پدر انجام می دهم بر من شهادت میدهند.  ۲۶اما شما چون گوسفندان من نیستید ایمان نمی آورید.  ۲۷ گوسفندان من صدای مرا میشنوند و من آنها را می شناسم و آنها به دنبال من می آیند.  ۲۸ من به آنها حیات جاودان می بخشم و آنها هرگز هلاک نخواهند شد و هیچ کس نمی تواند آنها را از دست من بگیرد.  ۲۹ پدری که آنان را به من بخشیده است از همه بزرگتر است و هیچ کس نمی تواند آنها را از دست پدر من بگیرد. ۳۰ من و پدر یک هستیم.»  ۳۱ بار دیگر یهودیان سنگ برداشتند تا او را سنگسار کنند.  ۳۲عیسی به آنها گفت:« من از جانب پدر کارهای نیک بسیاری در برابر شما انجام داده ام. به خاطر کدامی ک از آنها مرا سنگسار می کنید؟»  ۳۳ یهودیان در جواب گفتند:« برای کارهای نیک نیست که می خواهیم تو را سنگسار کنیم بلکه به خاطر کفر تو است. تو که یک انسان هستی ادعای الوهیت می کنی!»  ۳۴ عیسی در جواب گفت:« مگر در شریعت شما نوشته نشده است که شما خدایان هستید؟  ۳۵ اگر خدا کسانی را که کلام او را دریافت کردند خدایان خوانده است و ما می دانیم که کلام خدا هرگز باطل نمی شود،  ۳۶ پس چرا به من که پدر ، مرا برگزیده و به جهان فرستاده است نسبت کفر می دهید وقتی می گویم پسر خدا هستم؟  ۳۷ اگر من کارهای پدرم را بجا نمی آورم به من ایمان نیاورید  ۳۸ و اما اگر کارهای او را انجام می دهم حتی اگر به من ایمان نمی آورید به کارهای من ایمان بیاورید تا بدانید و مطمئن شوید که پدر در من است و من در او.»  ۳۹ پس بار دیگر آنها می خواستند او را دستگیر کنند اما از نظر ایشان دور شد.  ۴۰ باز عیسی از رود اردن گذشته به جائیکه یحیی قبلاً تعمید می داد رفت و در آنجا ماند.  ۴۱ بسیاری از مردم پیش او آمدند و گفتند:« یحیی هیچ معجزه ای نکرد اما آنچه او در بارۀ این مرد گفت راست بود.»  ۴۲ در آنجا بسیاری به عیسی گرویدند.
عهد جدید ،انجیل یوحنا،بخش ده آیات 1 تا 42
نوشته شده توسط مریم میرزایی و علیرضا قدسیه

۱۳۹۳ شهریور ۱۵, شنبه

چند مورد از تناقضات قرآن

 _حسابرسی عجیب الله

(سوره 4 آیه 11-12) و (سوره 4 آیه 176) در مورد قوانین وراثت صحبت میکند. اگر یک مرد فوت شود، و از او سه دختر و دو والد و یک همسر باقی بماند؛ دختران 2/3 سهم، والد ها 1/3 سهم (هردو بر اساس سوره 4 آیه 11) و همسر 1/8 سهم (بر اساس سوره 4 آیه 12) از ارث را دریافت میکند که از میزان ارث بیشتر میشود.
مثال دوم، مردی فوت میشود و از او یک مادر و یک همسر و دو خواهر باقی میماند، مادر 1/3 سهم (سوره 4 آیه 11) همسر 1/4 (سوره 4 آیه 12) و خواهران 2/3 (سوره 4 آیه 176) که مجموع آنها 15/12 کل ارث است.

_ اختلافات عددی بیشتر

آیا روزهای الله برابر 1000 روز بشر است (سوره 22 آیه 47، سوره 32 آیه 5) یا برابر 50,000 روز بشر است (سوره 70 آیه 4)
چند باغ در بهشت وجود دارد؟ یک (سوره 39 آیه 73، سوره 41 آیه 30، سوره 57 آیه 21، سوره 79 آیه 41) یا زیادتر (سوره 18 آیه 31، سوره 22 آیه 23، سوره 35 آیه 33)
در (سوره 56 آیه 7) ادعا میکند که در روز قیامت مردم سه دسته میشوند، اما در (سوره 90 آیات 18-19، سوره 99 آیات 6-7) تنها دو گروه را بر میشمرد.
در مورد اینکه چه کسی روح را در هنگام مرگ از انسان میگیرد نیز تناقضی آشکار وجود دارد، فرشته مرگ (سوره 32 آیه 11)، یک فرشتگان (جمع) (سوره 47 آیه 27) و همچنین «این الله است که روح را از انسانها در هنگام مرگ میگیرد» (سوره 39 آیه 42 )
صحیح بخاری ادعا میکند که جبرئیل 600 بال داشت (جلد چهارم بخش 54 شماره 455) در حالی که قرآن در (سوره 35 آیه 1) میگوید فرشتگان 2، 3 یا 4 بال دارند.

_ الله چند روز برای نابودی قوم عاد نیاز داشت؟

یک روز (سوره 54 آیه 19) یا چندین روز (سوره 41 آیه 16، سوره 69 آیات 6-7 )

_ خلقت شش روز بود یا هشت روز؟

سوره 7 آیه 54، سوره 10 آیه 3، سوره 11 آیه 7 و سوره 25 آیه 59) به روشنی اعلام میکند که الله زمین و آسمانها را در 6 روز آفرید. اما در (سوره 41 آیات 9-12) جمع روزهایی که الله بدانها اشاره میکند 8 روز است.


  

۱۳۹۳ شهریور ۱۴, جمعه

پژوهش دکتر ساسان توسلی درباره انحرافات قرآن بخش هفتم قسمت 2

پژوهش دکتر ساسان توسلی درباره انحرافات قرآن بخش هفتم قسمت 1

حقایقی درباره ازدواج های محمد پیامبر اسلام

سوره احزاب آیه 28
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا
ای پيامبر ، به زنانت بگو : اگر خواهان زندگی دنيا و زينتهای آن ، هستيدبياييد تا شما را بهره مند سازم و به وجهی نيکو رهايتان کنم ،
علامه (!) طباطبائی در تفسیر المیزان خود در مورد این آیه مینویسد:
«اين دو آيه اشاره دارد به اينكه گويا از زنان رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) يا از بعضي ايشان سخني و يا عملي سر زده كه دلالت مي كرده بر اينكه از زندگي مادي خود راضي نبوده اند ، و در خانه رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) به ايشان سخت مي گذشته ، و نزد رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) از وضع زندگي خود شكايت كرده اند و پيشنهاد كرده اند كه كمي در زندگي ايشان توسعه دهد ، و از زينت زندگي مادي بهره مندشان كند / دنبال اين جريان خدا اين آيات را فرستاده ، و به پيغمبرش دستور داده كه ايشان را بين ماندن و رفتن مخير كند ، يا بروند و هر جوري كه دلشان مي خواهد زندگي كنند ، و يا بمانند و با همين زندگي بسازند ، چيزي كه هست اين معنا را چنين تعبير كرد»
این آیه همانطور که علامه (!) طباطبائی هم دریافته است نشان میدهد که زنان حضرت محمد خود پس از ازدواج با حضرت محمد از وضعیت اقتصادی خوبی برخوردار نبوده اند و زبان به شکوه گشوده اند، و البته حضرت محمد برای ثروتی که از دزدی کاروانها و چپاول یهودیان و غیر مسلمانان بدست می آورد نقشه های دیگری داشت و آنها را بصورت رشوه به دشمنان خود میداد تا دست از دشمنی بردارند یا میان قدرتمندان تقسیم میکرد تا دست از پشتیبانی او برندارند. همین آیه دروغین بودن حرف آخوندها مبنی بر اینکه هدف حضرت محمد از ازدواج با زنان متعدد سودمند کردن آنها و سر و سامان دادن به زندگی آنها بوده است آشکار می‌کند. براستی چرا خالق تمام کائنات و انسانها و موجودات بخواهد در زندگی حضرت محمد دخالت کند، و در مشکلات خصوصی حضرت محمد دخالت کند.
ادعای دیگری از همین جنس مطرح می‌کنند و آن این است که حضرت محمد برای ارضای جنسی خود ازدواج نمی کرده است بلکه برای ارضای جنسی بیوه زنان بیچاره بوده است که با آنان ازدواج میکرده است، البته این ادعای مضحک نیز دوباره با قرآن در تضاد است.
آیه 51 سوره احزاب:
تُرْجِي مَن تَشَاء مِنْهُنَّ وَتُؤْوِي إِلَيْكَ مَن تَشَاء وَمَنِ ابْتَغَيْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكَ ذَلِكَ أَدْنَى أَن تَقَرَّ أَعْيُنُهُنَّ وَلَا يَحْزَنَّ وَيَرْضَيْنَ بِمَا آتَيْتَهُنَّ كُلُّهُنَّ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَلِيمًا
از زنان خود هر که را خواهی به نوبت مؤخردار و هر که را خواهی با خود، نگه دار و اگر از آنها که دور داشته ای يکی را بطلبی بر تو گناهی نيست در اين گزينش و اختيار بايد که شادمان باشند و غمگين نشوند و از آنچه همگيشان را ارزانی می داری بايد که خشنود گردند و خدا می داند که در دلهای شما چيست و خداست که دانا و بردبار است
علامه (!) طباطبائی این آیه را اینگونه تفسیر کرده است:
«و ممكن هم هست جمله مورد بحث اشاره باشد به مساله تقسيم بين همسران ، و اينكه آن جناب مي تواند اصلا خود را در بين همسرانش تقسيم نكند ، و مقيد نسازد كه هر شب به خانه يكي برود ، و به فرضي هم كه تقسيم كرد ، مي تواند اين تقسيم را به هم بزند ، و يا نوبت كسي را كه مؤخر است مقدم ، و آن كس را كه مقدم است مؤخر كند ، و يا آنكه اصلا با يكي از همسران متاركه كند ، و قسمتي به او ندهد ، و يا اگر متاركه كرده ، دوباره او را به خود نزديك كند ، و اين معنا با جمله" و من ابغيت ممن عزلت فلا جناح عليك ذلك ادني" نزديك تر است ، و بهتر مي سازد ، چون حاصل آن آيه اين است كه : اگر همسري را كه قبلا كنار زده بودي ، دوباره بخواهي نزديك سازي ، مي تواني ، و هيچ حرجي بر تو نيست ، و بلكه اين بهتر و نزديك تر است به اينكه چشمشان روشن شود ، يعني خوشحال شوند ، و راضي گردند به آنچه تو در اختيارشان قرار داده اي ، و خدا آنچه در دلهاي شماست مي داند ، چون آنكه قسمتش را پيش انداخته اي خوشحال ، و آنكه عقب انداخته اي به اميد روزي مي نشيند كه قسمتش جلو بيفتد»
این آیه نشان میدهد حضرت محمد همانطور که قابل پیشبینی و طبیعی است از پس تمامی زنان خود بر نمی آمده و حتی نمیتوانسته است تساوی را بین آنها برقرار کند، در اینجاست که الله به کمک پیامبر زیاده خواه خود میرسد و میگوید میتوانی در نوبتها نیز دست ببری و هر شب هرجا که دوست داری بخوابی، و شر نوبت دادن و قول دادن به زنان را از سر حضرت محمد کم می‌کند.
آخوندها میگویند حضرت محمد اصلا نیاز جنسی نداشته است و از سر خیر خواهی بوده است که با این زنان ازدواج میکرده است(!). آنچنان پیامبرشان را نجیب جلوه می‌دهند که گویا وی ابداً تحت تاثیر زیبایی زنان قرار نمیگرفته است. این نیز خود با قرآن در تضاد است. براستی سوره مبارکه احزاب خوب مشت آخوندها را باز می‌کند.
آیه 52 سوره احزاب:
لَا يَحِلُّ لَكَ النِّسَاء مِن بَعْدُ وَلَا أَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ وَلَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ إِلَّا مَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ رَّقِيبًا
بعد از اين زنان ، هيچ زنی بر تو حلال نيست و نيز زنی به جای ايشان ، اختيار کردن ، هر چند تو رااز زيبايی او خوش آيد ، مگرآنچه به غنيمت به دست تو افتد و خدا مراقب هر چيزی است
مسلمانان اگر چشمهایشان را باز کنند خواهند دید که قرآن میگوید «هرچند تو را از زیبایی او خوشت آید»، یعنی پیامبر اسلام نیز با زیبایی زنان تحریک میشده است و این از ویژگی های عادی هر انسانی است و پیامبر نیز بارها در قرآن گفته است که من بشری همچون شما هستم. اما وی مثل هر انسان بیمار جنسی دیگری در زندگی خود نمیتوانست مرز مشخصی را برای قوه جنسی اش در نظر گیرد و بنده شهوت و زن برگ ی گشته بود.
اما بررسی تاریخی زندگی پیامبر اسلام زنبارگی وی را به روشنی نشان میدهد و انسان را به حیرت می اندازد که چطور ممکن است یک شخص این همه ماجراهای گوناگون و عجیب غریب در زندگی خود داشته باشد.  در زیر مطلب شماری  از زنان حضرت محمد و شرح کوتاهی از ماجرای آنها برای آگاهی هرچه بیشتر از زندگی حضرت محمد جمع آوری شده است. همچنین نام زنانی که حضرت محمد آنها را می‌خواست اما به او ندادند و زنانی که از او طلاق گرفتند آمده است. 


۱۳۹۳ شهریور ۱۳, پنجشنبه

پژوهش دکترساسان توسلی درباره انحرافان قرآن بخش ششم قسمت 3

پژوهش دکترساسان توسلی درباره انحرافان قرآن بخش ششم قسمت 2

پژوهش دکترساسان توسلی درباره انحرافان قرآن بخش ششم قسمت 2

پژوهش دکترساسان توسلی درباره انحرافات قرآن بخش ششم قسمت 1

۱۳۹۳ شهریور ۱۱, سه‌شنبه

حقایقی درباره انجیل جعلی برنابا بخش آخر

9. ورود انجیل برنابا در جهان اسلام
تا به امروز توضیحی درباره این نکته وجود ندارد که کدام مولف مسلمان برای نخستین بار درباره انجیل برنابا اظهارنظر کرده است. نخستین اظهارنظرها درباره انجیل برنابا از سوی مدافعان اسلام تازه از اواسط سده 19 قابل اثبات هستند. از این زمان به بعد، نویسندگان مسلمان بارها و بارها تأکید کرده اند که انجیلی مربوط به دوران اولیه مسیحیت وجود دارد که حقیقت اسلام را اثبات می کند. در اینجا بویژه باید از محمد رشید رضا (1935-1865)، یکی از مدافعان سرشناس اسلام اهل مصر، الهیات شناس اصلاح طلب و شاگرد محمد عبدو (1905-1849) که از او نیز فردی سرشناس است، نام برد. او از آن رو در اشاعه انجیل برنابا در جهان اسلام نقشی اساسی باز می کند که متن انجیل برنابا را بی درنگ پس از انتشارِ نسخه انگلیسی و ترجمه راگ در همان سال 1907 به عربی ترجمه و به یک موضعگیری مثبت به نفع انجیل برنابا مزین کرد. به این ترتیب، او به نحو سرنوشت سازی به اشاعه این انجیل و تأیید عاری از انتقادِ انجیل برنابا در جهان اسلام یاری رساند. محمد رضا همچنین به این معنا به انجیل برنابا علاقه داشت که در هر حال از مدافعان سرسخت برتری اسلام نسبت به مسیحیت بود و در متون چندی، با استناد به متون الهیات شناسان اروپایی تاریخی – انتقادی تلاش کرد، غیرمنطقی بودن، جعل و باورناپذیری تاریخی ظاهری مسیحیت را اثبات کند.
ازجمله مطالعات مفصل از سوی مسلمانان در دفاع از انجیل برنابا بی شک باید از کتاب نوشته ام.آ. یوسف نام برد: نقش های دریای میت، انجیل برنابا و عهد جدید (عنوان اولیه: The Dead SEA Scrolls, the Gospel of Barnabas and the New TESTAMENT، انتشارات ایندیاناپلیس، 1985). یوسف        می کوشد تقریباً در 130 صفحه زنجیره روایتیِ بی عیب و نقصی از وحی (به عربی: اصناب) را تا برنابا که در عهد جدی از آن نام برده شده است، ایجاد کند. او درباره کتاب خود چنین ادعا دارد:
«این کتاب، نخستین کتاب از مجموعه ای کامل از آثاری است که بر رویه ای علمی مبتنی هستند ... اجازه دهید پرده از واقعیات برداریم» (صفحه 1 از کتاب مذکور).
او برای آن که بتواند انجیل برنابا را به تفصیل توجیه کند، ارزیابی جدید و گسترده ای را از تاریخچه کلیسای اولیه مسیحیان پیش می کشد. نویسنده ابتدا می کوشد به کمک روش های تاریخی – انتقادی اثبات کند که عیسی نه خدا و نه پسر خدا بوده است. او به تثلیث حمله ور می شود و درباره رسالت محمد استدلال می آورد، اما بحثی را در مخالفت با اعتبار انجیل برنابا، آن گونه که در بالا ذکر کردیم، آغاز       نمی کند. به نظر یوسف، برنابا از انجیل متی بهره می جوید تا پس از گسستنش از پولس، توطئه نقولاویان را خنثی سازد که متن انجیل را تغییر داده بودند. این گروه از نقولاویان که بنا به نظر یوسف، عیسی را پسر خدا اعلام کرده بودند و پولس حواری نیز جزو آنان بوده است، Decretum Gelansium (Gelasianum) ، یعنی «متون ممنوعه» را تألیف کرده اند که در میان آنها انجیل برنابا نیز یافت می شود. از نظر یوسف، کلیسای مسیحی امروزی بر سنت این نقولاویان بنا شده است و به همین دلیل نیز انجیل برنابا را مردود    می شمارد و وارث ایمان مشروع «ابراهیمی» نیست. بیشتر از آن، فرهنگی یونانی – رومی بر محتویات ایمانی دینی یهودیان تا سرحد التقاط تأثیر گذاشته است. تلاش برای ارج گذاشتن بر یک انسان در مقام خدا (یوسف در اینجا از کلیه شباهت ها با خداشمردن سزار مدد می جوید)، همراه با اصل تثلیث، آشکارا به خاستگاه های کفرآمیز باز می گردد. توضیح آن که اخلافِ معنوی ابراهیم، به زبان روحانی، مسلمانان هستند (همان جا، صفحه 123).
مخلص کلام:
خواننده ای که درباره این پرسش، در جست و جوی حقیقت باشد، در پرتو فرضیات و ادعاهای گوناگون، ارزش را بر این قرار می دهد که شخصاً متن اصلی انجیل برنابا را با صراحتی انتقادی مطالعه کند تا خود به حکمی قابل اعتماد دست یابد. همزمان این امر مهم است که اطمینان حاصل گردد که شخص متن اصلی را براستی با ترجمه مورد اعتماد مطالعه می کند. ترجمه انگلیسی راگ با دقت نظر تمام انجام شده و با استانداردهای علمی مطالبقت دارد.
این پرسش را نیز می توان افزود که: آیا می توان بیانات تعلیمی نهفته در چهار انجیل قانونی را به سادگی موضع گیری های بی اهمیت یک مسیحی «گمراه شده» پولسی خواند. به عبارت دیگر، آیا می توان سندیت متون عهد جدید را در مقام متون مقدسی که مسیحیت را می سازند و ایمان مسیحی را به بهترین شکل به بیان درمی آورند، به سادگی منکر شد، بدون این که همزمان چشم ها را کورکورانه بر پدیده ایمان مسیحی و کلیساهای مسیحی که این ایمان را متعرف می شوند و زندگی می کنند و خود را همگی نسبت به این عهد جدید متعهد احساس می کنند، بست؟
و سرآخر این که چگونه می توان متنی را درمقام انجیلی بدیع پذیرفت، اگر که این متن هم درباره متون مقدس مسیحیان و هم درزمینه قرآن تا این حد حاوی خطا و تناقض است و آشکارا نشانه های دورانی از پیدایش را درخود دارد که به چندین سده پس از دوران پیدایش عهد جدید و همچنین پس از دوران ظهور قرآن بازمی گردد؟

پژوهش دکترساسان توسلی درباره انحرافات قرآن بخش پنجم قسمت3

پژوهش دکترساسان توسلی درباره انحرافات قرآن بخش پنجم قسمت3