۱۳۹۳ آبان ۹, جمعه

اسلام و حقوق بشر بخش دوازده

-همه چيز كفا ر براي مسلمانان حلال است
با توجه به آنچه از قرآن و سنت ارائه شد روشن مي شود كه جان و مال و ناموس و سرزمين كفار بر مسلمانان حلال است مگر اينكه مسلمان شوند .
در حديثي كه قبلا هم ذكر شد.پيامبر، جان و مال كافر را هدر مي داند مگر اينكه مسلمان شود:
قال النبي: امرت ان اقاتل الناس حتي يقولو لا اله الا الله فمن قال لا اله الا الله، عصم مني نفسه و ماله (صحيح بخاري ج 4 ص 58)
ترجمه: پيامبر گويد من مامو ر شده ام با مردم بجنگم تا لا اله الا الله بگويند.
پس كسي كه لا اله الا الله بگويد جان و مالش از دست من در امان است.در حديث مفصلي از امام صادق ( كافي ج 5 ص 11 ) آمده است:...
 و من كان منهم في دار الحرب حل لنل سبيهم و اموالهم و لم يحل مناكحهم و لم يقبل الا الدخول في دار الاسلام او الجزيه او القتل.
ترجمه: اهل كتابي كه در دارالحرب هستند (جزيه نمي پردازند) كنيز گرفتن از آنان (به عبارت ساده يعني دزديدن ويا اسير گرفتن زنان و دخترانشان براي كنيزي) و اموالشان براي ما حلال است. و ازدواج با آنان براي ما جايزنيست (يعني نمي توانيم از آنان همسر انتخاب كنيم، زنان آنان كنيزما هستند نه همسر). و از آنان پذيرفته نمي شود جز اسلام يا جزيه و يا مرگ. سپس در مورد كفار غير كتابي مي گويد:.
 فهولاء لن يقبل منهم الا القتل او الدخول في الاسلام. 
ترجمه: از آنان پذيرفته نمي شود جز مرگ يا اسلام.
در حديث ديگري از امام صادق (كافي ج 5 ص 28 ) سوال شده در مورد شهري از مدائن (بخشي از ايران) كه آيا مجاز است كه به شهر آب بيندازيم يا آنرا آتش بزنيم و يا با منجنيق آنانرا بكوبيم تا مردم آن كشته شوند، درحاليكه در بين آنان كودكان و زنان و پيرمردان و اسراي مسلمان و تجار وجود دارند. امام گفت اين كار را بكنيد و بخاطر اينان (كودكان و زنان و پيرمردان و اسراي مسلمان و تجار) از تهاجم (به روشهاي فوق) به شهر جلوگيري نمي شود . و ديه و كفاره اي (بخاطر اين كشتارها) بر مسلمين
نيست.

۱۳۹۳ آبان ۷, چهارشنبه

گفته های کتاب مقدس درباره امید

   مزامیر باب ۳۱ آیه ۲۴ 
   ۲۴ ای کسانی که امیدتان به خداست، شجاع و قوی باشید.
   مزامیر باب ۳۳ آیه ۱۸ 
   ۱۸ خداوند مراقب کسانی است که از او می ترسند و بر محبّت بی پایان او توکّل دارند.
   مزامیر باب ۳۳ آیه ۲۲ 
   ۲۲ خداوندا، ما به تو امیدواریم، محبّت بی پایان تو بر ما باد.
   مزامیر باب ۳۸ آیه ۱۵ 
   ۱۵ امّا ای خداوند، به تو توکّل دارم. ای خداوند، خدای من، تو جواب خواهی داد.
   مزامیر باب ۷۱ آیه ۵ 
   ۵ چون تو ای خداوند، امید من هستی، از جوانی به تو توکّل نموده ام.
   مزامیر باب ۱۳۰ آیه ۷ 
   ۷ ای اسرائیل، بر خداوند توکّل کن، زیرا از روی محبّت پایدارش همیشه مایل است که شما را نجات بخشد.
   مزامیر باب ۱۴۶ آیه ۵ 
   ۵ خوشا به حال کسی که خدای یعقوب مددکار اوست و بر خداوند، خدای خود توکّل می کند،
   رومیان باب ۴ آیه ۱۸ 
   ۱۸ ابراهیم ایمان آورد و در آن هنگام که هیچ امیدی نبود او امیدوار گشت و از این رو « پدرملل بسیار » شد. همانطور که کتاب خدا می فرماید: « فرزندان تو به این اندازه کثیر خواهند شد.»
   رومیان باب ۵ آیه ۲ تا ۵ 
   ۲ بوسیلۀ ایمان به مسیح ، ما وارد فیض الهی شده ایم ـ فیضی که درآن پایداریم و نه تنها به امید شراکتی که در جلال خدا داریم شادی می کنیم ، ۳ بلکه در زحمات خود نیز شاد هستیم زیرا می دانیم که زحمت ، بردباری را ایجاد می کند ۴ و بردباری موجب می شود که مورد قبول خدا شویم و این امر امید را می آفریند. ۵ این امید هیچ وقت مارا مأیوس نمی سازد زیرا محبت خدا بوسیلۀ روح القدس که بما عطا شد قلبهای ما را فرا گرفته است.
   رومیان باب ۸ آیه ۲۴ تا ۲۵ 
   ۲۴ زیرا با چنین امیدی بود که ما نجات یافتیم ، اما امیدی که بر آورده شده باشد دیگر امید نیست. چه کسی در انتظار چیزی است که قبلا آنرا یافته است ؟ ۲۵ اما اگر در امید چیزی هستیم که هنوز نیافته ایم با صبر منتظر آن میشویم.
   رومیان باب ۱۵ آیه ۴ 
   ۴ زیرا هر چه در گذشته در کتاب مقدس نوشته شد برای تعلیم ما بود تا بوسیلۀ بردباری و دلگرمی ای که کلام خدا میبخشد امیدوار باشیم.
   رومیان باب ۱۵ آیه ۱۲ 
   ۱۲ و اشعیاء نیز می گوید : « ریشۀ یسی خواهد آمد و او برای حکومت بر ملتها می آید و امید ملل بر او خواهد بود.»
   قرنتیان اول باب ۱۳ آیه ۱۳ 
   ۱۳ خلاصه این سه چیز باقی میماند: ایمان و امید و محبت ، ولی بزرگترین اینها محبت است.
   قرنتیان اول باب ۱۵ آیه ۱۹ 
   ۱۹ اگر امید ما به مسیح فقط منحصر به این زندگی باشد از تمام مردم بدبختتر هستیم !
   افسسیان باب ۱ آیه ۱۸ 
   ۱۸ و از او می خواهم که چشمان دل شما را روشن سازد تا به چگونگی امیدی که خدا شما را به آن دعوت کرده است و به ثروتمندی و شکوه به هره ای که خدا به مقدسین خود وعده داده است
   افسسیان باب ۲ آیه ۱۲ 
   ۱۲ در آن زمان از مسیح دور بودید و از مزایای قوم اسرائیل محروم و از پیمان هائی که بر وعده های خدا متکی بود بی به هره بودید. شما در این جهان بدون امید و بدون خدا بسر می بردید،
   افسسیان باب ۴ آیه ۴ 
   ۴ همان طور که یک بدن و یک روح القدس است ، خدا نیز در وقتی که شما را خواند یک امید به شما داده است.
   کولسیان باب ۱ آیه ۲۳ 
   ۲۳ البته به شرط اینکه ایمان خود را از دست ندهید و محکم و استوار بمانید و آن امیدی را که در وقت شنیدن انجیل بدست آوردید ترک نکنید. این همان انجیلی است که در سرتاسر جهان اعلام گردیده و من « پولس » خادم آن هستم.
   کولسیان باب ۱ آیه ۲۷ 
   ۲۷ خدا صلاح دانست که سر پر جلال و بی قیاس خود را در میان ملل غیر یهود فاش سازد و آن سر این است که مسیح در شما ساکن می باشد و این حقیقت مایۀ امید شما به سهیم شدن درجلال خداست .
   تیموتائوس اول باب ۱ آیه ۱ 
   ۱ از طرف پولس که به فرمان نجات دهندۀ ما خدا و به دستور مسیح عیسی ـ امید ما ـ رسول مسیح عیسی است ،
   تیتوس باب ۱ آیه ۲ 
   ۲ این حقیقت بر اساس امید به حیات جاودانی است. خدا که هرگز دروغ نمی گوید در ازل وعدهً آن حیات را به ما داد
   تیتوس باب ۲ آیه ۱۳ 
   ۱۳ و در عین حال در انتظار امید متبارک خود ، یعنی ظهور پرشکوه خدای بزرگ و نجات دهندهً ما عیسی مسیح باشیم.
   عبرانیان باب ۶ آیه ۱۸ تا ۱۹ 
   ۱۸ پس در اینجا دو امر غیر قابل تغییر ( یعنی وعده و سوگند خدا ) وجود دارد که محال است خدا در آنها دروغ بگوید. پس ما که به او پناه برده ایم با دلگرمی بسیار به امیدی که او در برابر ما قرار داده است متوسل می شویم. ۱۹ آن امیدی که که ما داریم مثل لنگری برای جان های ماست ، ان امیدی قوی و مطمئن است که از پرده معبد گذشته و به قدس الاقداس وارد می شود
   عبرانیان باب ۱۱ آیه ۱ 
   ۱ ایمان اطمینانی است به چیزهائی که به آن امیدواریم و اعتقادی است به چیزهائی که نمی بینیم.
   پطرس اول باب ۱ آیه ۳ 
   ۳ سپاس بر خدا ، پدر خداوند ما عیسی مسیح که به لطف بزرگ خود به وسیله رستاخیز عیسی مسیح از مردگان تولد تاره و امید زنده به ما بخشیده است
   پطرس اول باب ۳ آیه ۱۵ 
   ۱۵ اما ترس مسیح در دلهای شما باشد و او را خداوند خود بدانید و اگر کسی علت امید شما را می پرسد ، همیشه آماده جواب باشید.
   یوحنا اول باب ۳ آیه ۳ 
   ۳ هر که در مسیح چنین امیدی دارد خود را پاک می سازد همانطور که مسیح پاک است.

۱۳۹۳ آبان ۵, دوشنبه

اسلام وحقوق بشر بخش یازده

- نيرنگ به كفا ر مجاز است
قا ل النبي: الحرب خدعه( كنز العمال ج 4 ص 201)
است. ترجمه: پيامبر گفته كه جنگ نيرنگ
با توجه با اينكه ما در حال جنگ دائمي با غير مسلمانان هستيم (بجزقراردادهاي آتش بس موقتي و تاكتيكي) بنابراين ما مجاز به خدعه زدن دائمي به آنانيم . در قرآن هم خداوند بعنوان برترين حيله گر (مكار) معرفي شده كه به كفار نيرنگ ميزند تا آنان را شكست دهد و به جهنم بفرستد. ازجمله: 
إنَّ الْمنَا فقينَ يخَادعون اللّه و هو خَادعهم( نساء 142)
ترجمه: منافقا ن با خدا نيرنگ مىكنند و حال آنكه خدا به آنان نيرنگ مي زند.
و مكَرُوا و مكَرَ اللّه و اللّه خَيرُ الْماكرِينَ( آل عمرا 54)
ترجمه: و كفار نيرنگ ورزيدند و خدا نيرنگ زد و خداوند بهترين حيله گران است.
پيامبر در برخورد با كفار نيرنگ بكار مي برد از جمله در جنگ خيبر و ترور كعب بن اشرف. در ترور كعب ، پيامبر شبانه برادر رضاعي او را با چند تن ديگر به در خانه ي وي فرستاد. برادر رضاعي از اعتماد كعب به خودش استفاده كرد و كعب را از خانه بيرون آورد و او را كشتند. ( سيرت رسول الله: ترجمه ي سيره ي ابن اسحق، ص 613)
بنابر اين نيرنگ به كفار كار پسنديده اي است.آيا نيرنگ زدن به غير مسلمانان انساني و قابل اجرا است؟. آيا با اين روش هيچ كشوري در جهان مي تواند به مسلمانان اعتماد كند؟. و آيا ارتباطات و تبادلات عظيم بين ملتها با دغلكاري يكطرف، امكانپذير است؟ .

۱۳۹۳ آبان ۴, یکشنبه

موعظاتی از کتاب مقدس درباره انکارنفس

   امثال باب ۲۸ آیه ۲۷ 
   ۲۷ اگر به فقرا کمک کنی، هرگز محتاج نمی شوی، امّا اگر روی خود را از آنها برگردانی، مورد لعنت قرار می گیری.
   متی باب ۵ آیه ۴۶ تا ۴۸ 
   ۴۶ اگر فقط کسانی را دوست بدارید که شما را دوست دارند چه اجری دارید؟ مگر باجگیران همین کار را نمی کنند؟ ۴۷ اگر فقط به دوستان خود سلام کنید چه کار فوق العاده ای کرده اید ؟ مگر بی دینان همین کار را نمی کنند؟ ۴۸ پس شما باید کامل باشید همانطور که پدر آسمانی شما کامل است.
   متی باب ۸ آیه ۱۹ تا ۲۲ 
   ۱۹ یکی از ملایان یهود پیش آمده گفت: « ای استاد، هر جا که بروی به دنبال تو می آیم .» ۲۰ عیسی در جواب گفت: « روباهان برای خود لانه و پرندگان برای خود آشیانه دارند اما پسر انسان جائی ندارد که در آن بیآرامد.» ۲۱ یکی دیگر از پیروان او به او گفت: « ای آقا، اجازه بده اول بروم و پدرم را به خاک بسپارم.» ۲۲ عیسی جواب داد: « به دنبال من بیا و بگذار مردگان، مردگان خود را دفن کنند.»
   متی باب ۱۰ آیه ۲۹ 
   ۲۹ آیا دو گنجشک به یک ریال فروخته نمی شود؟ با وجود این، بدون اجازه پدر آسمانی شما حتی یکی از آنها به زمین نخواهد افتاد.
   متی باب ۱۰ آیه ۳۷ تا ۳۹ 
   ۳۷ هر که پدر یا مادر خود را بیشتر از من دوست داشته باشد لایق من نیست و هر کس که دختر یا پسر خود را بیش از من دوست بدارد لایق من نمی باشد. ۳۸ هر که صلیب خود را برندارد و به دنبال من نیاید لایق من نیست. ۳۹ هر کس فقط در فکر زندگی خود باشد آن را از دست خواهد داد ولی کسی که به خاطر من زندگی خود را از دست بدهد زندگی او در امان خواهد بود.
   متی باب ۱۳ آیه ۴۴ تا ۴۶ 
   ۴۴ « پادشاهی آسمانی مانند گنجی است که در مزرعه ای پنهان شده باشد و شخصی تصادفأ آنرا پیدا کند. او دوباره آنرا پنهان می کند و از خوشحالی می رود، تمام اموال خود را می فروشد و برگشته آن مزرعه را می خرد.» ۴۵ « پادشاهی آسمانی همچنین مانند بازرگانی است که در جستجوی مرواریدها ی زیبا بود ۴۶ وقتیکه مروارید بسیار گرانبهائی پیدا کرد رفته تمام دارائی خود را فروخت و آن را خرید.»
   مرقس باب ۲ آیه ۱۴ 
   ۱۴ همچنانکه می رفت لاوی پسر حلفی را دید که در محل وصول عوارض نشسته بود.عیسی باو گفت : « بدنبال من بیا.» لاوی برخاست و بدنبال او رفت.

نوشته شده توسط مریم میرزایی و علیرضا قدسیه
   مرقس باب ۸ آیه ۳۴ تا ۳۵ 
   ۳۴ پس عیسی مردم و همچنین شاگردانش را پیش خود خواند و به ایشان فرمود« اگر کسی بخواهد از من پیروی کند، باید خود را فراموش کرده و صلیب خود را بردارد و بدنبال من بیاید. ۳۵ زیرا هر که بخواهد جان خود را حفظ کند آنرا از دست خواهد داد، اما هر که بخاطر من و انجیل جان خود را فدا کند آنرا نجات خواهد داد.
   مرقس باب ۹ آیه ۴۳ تا ۴۸ 
   ۴۳ پس اگر دستت باعث گمراهی تو می شود، آن را ببر، زیرا بهتر است بدون دست وارد حیات شوی از این که با دو دست به جهنم بیافتی یعنی به آتشی که خاموشی نمی پذیرد ۴۴ [جائیکه کرم ایشان نمیرد و آتش خاموش نشود.] ۴۵ و اگر پایت تو را گمراه کند، آنرا ببر زیرا بهتر است که لنگ وارد حیات شوی از این که با دو پا به جهنم انداخته شوی ۴۶ [جائیکه کرم ایشان نمیرد و آتش خاموش نشود.] ۴۷ و اگر چشمت تو را منحرف سازد آن را در آور، زیرا بهتر است که با یک چشم وارد پادشاهی خدا شوی از این که با دو چشم به جهنم بیافتی ۴۸ جائیکه کرم ایشان نمیرد و آتش خاموش نشود،
   مرقس باب ۱۰ آیه ۲۱ تا ۲۲ 
   ۲۱ عیسی با محبت به او خیره شده فرمود« یک چیز کم داری، برو آنچه داری بفروش و به فقرا بده که در عالم بالا گنجی خواهی داشت و بعد بیا و از من پیروی کن.» ۲۲ آن شخص چون صاحب ثروت فراوان بود، با قیافه ای محزون و با ناراحتی از آنجا رفت.
   مرقس باب ۱۰ آیه ۲۸ تا ۳۱ 
   ۲۸ پطرس در جواب عیسی شروع به صحبت کرده گفت « بیبین ما از همه چیز خود دست کشیده و پیرو تو شده ایم.» ۲۹ عیسی فرمود« یقین بدانید که هر کس بخاطر من و انجیل ، خانه و یا برادران یا خواهران یا مادر یا پدر یا فرزندان و املاک خود را ترک نماید، ۳۰ در این دنیا صد برابرخانه و برادر و خواهر، مادر و فرزندان و املاک ــ و همچنین رنجها ــ و در آخرت حیات جاودان نصیب او خواهد شد. ۳۱ اما بسیاری از آنان که اکنون اولین هستند آخرین خواهند شد و بسیاری هم که آخرین هستند اولین خواهند شد.»
   مرقس باب ۱۲ آیه ۴۳ تا ۴۴ 
   ۴۳ عیسی شاگردان خود را پیش خود خواند و فرمود« یقین بدانید که این بیوه زن فقیر بیش از همه کسانی که در صندوق پول ریختند پول داده است. ۴۴ چون آنها از آنچه که برای آن مصرفی نداشتند دادند، اما او با وجود تنگدستی، هر چه داشت یعنی تمام معاش خود را داد.»
   لوقا باب ۹ آیه ۵۹ تا ۶۲ 
   ۵۹ عیسی به شخص دیگری فرمود: «با من بیا.» اما او جواب داد: «ای آقا، بگذار اول بروم پدرم را به خاک بسپارم.» ۶۰ عیسی فرمود: «بگذار مردگان، مردگانخود را به خاک بسپارند، تو باید بروی و پادشاهی خدا را در همه جا اعلام نمایی.» ۶۱ شخص دیگری گفت: «ای آقا، من با تو خواهم آمد اما اجازه بفرما اول با خانواده ام خداحافظی کنم.» ۶۲ عیسی به او فرمود: «کسی که مشغول شخم زدن باشد و به عقب نگاه کند لیاقت آن را ندارد که برای پادشاهی خدا خدمت کند.»
   یوحنا باب ۱۲ آیه ۲۵ 
   ۲۵ کسی که جان خود را دوست دارد انرا از دست میدهد و کسی که در این جهان از جان خود بگذرد آنرا تا به حیات جاودانی حفظ خواهد کرد.
   اعمال باب ۲۱ آیه ۱۳ 
   ۱۳ اما پولس در جواب گفت : « این چه کاری است که شما می کنید؟ چرا با اشکهای خود دل مرا می شکنید ؟ من نه فقط حاضرم زندانی شوم بلکه حاضرم در اورشلیم به خاطر عیسی خداوند بمیرم. »
   رومیان باب ۶ آیه ۶ 
   ۶ اینرا می دانیم که : آن آدمیکه در پیش بودیم با مسیح بر روی صلیب او کشته شد، تا نفس گناهکار نابود گردد و دیگر بردگان گناه نباشیم ،
   رومیان باب ۸ آیه ۱۲ تا ۱۳ 
   ۱۲ پس ای برادران ، ما مدیونیم اما نه به طبیعت نفسانی خود و نه به پیروی از خواهش های نفس ، ۱۳ زیرا اگر مطابق طبیعت نفسانی خود زندگی کنید خواهید مرد. اما اگر بیاری روح خدا اعمال جسمانی را نابود سازید ، خواهید زیست .
   رومیان باب ۱۳ آیه ۱۴ 
   ۱۴ خود را باعیسی مسیح ، خداوند مسلح سازید و دیگر در فکر ارضای خواهش های نفسانی خود نباشید.

۱۳۹۳ آبان ۲, جمعه

اسلام و حقوق بشر بخش ده

يكي ديگر از روشهاي سختگيري اقتصادي كه پيامبر بكار گرفت بريدن نخلهاي بني نضير بود (مرجع فوق). يعني تباه كردن دارائيهاي كفار حتي مزارع . آيا امروزه، دزدي، غارت و چپاول اموال غير مسلمانان، كاري شدني و پذيرفتني است؟ و با چنين كارهائي، اساسا جهان امني براي زندگي باقي خواهد ماند؟
- ترور
قرآن به صراحت مسلمانان را به ترور كفار امر مي كند:
- فَإِذا انسلَخَ الأَشْهرُ الْحرُم فَاقْتُلُوا الْمشْرِكينَ حيثُ وجدتُّموهم و خُذُوهمو ا حصرُوهم واقْعدوا لَهم كُلَّم رْصد فَإِن تَابوا و أقَامواالصلاَة وآتَوا الزَّكَاة فَخَلُّوا سبِيلَهم إنَّ اللّه غَفُور رحيم (توبه 5)
ترجمه: پس چو ن ماههاى حرام سپرى شد مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند راه  برايشان گشاده گردانيد زيرا خدا آمرزنده مهربان است ( 5)
جملا ت: "هر كجا يافتيد بكشيد" و "در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد" بوضوح روش ترور را تجويز م ي كنند . علاوه بر اين، پيامبر تقريبا كليه ي افرادي را كه به نحوي به او توهين كرده بودند ترور كرد از جمله:
ترور عصماء دختر مروان. عصماء زني شاعر بود و شوهرش را مسلمانان كشته بودند وي در اشعار خود بر اسلام عيب مي گرفت. پيامبر عمير بنعدي را براي كشتن او فرستاد. عمير شبانه وارد خانه ي عصماء شد.
كودكان عصماء در كنار او خوابيده بودند از جمله كودك شير خواري بر سينه ي مادر قرار داشت. عمير كودك را كنار زد و آنچنان با شمشير برسينه ي عصماء فرو كرد كه شمشير از پشت عصماء خارج شد. سپس خود را براي نماز صبح به پيامبر رسانيد و مورد تمجيد پيامبر واقع شد. و از پيامبر سؤال كرد كه آيا مشكلي پيش مي آيد. پيامبر گفت براي اين امر دو بز هم بهم شاخ نمي زنند (يعني هيچ اتفاقي نمي افتد و هيچ اهميتي ندارد. دقت كنيد كه اكنون كودكان كوچك و كودك شيرخواره ي عصماء، پدر و مادر نداشتند ولي اين امر براي پيامبر هيچ اهميتي نداشت). ( سيرت رسول الله : ترجمه ي سيره ي ابن اسحق، ص 537 و سيره ي حلبي ج 3 ص 157)
آيا امروز مي توان به ترور غير مسلمانان دست زد؟ البته طالبان و ولايت فقيه مي گويند آري. و سالهاست در حال ترورند. ولي آيا اين روش قابل دوام است؟ آيا انساني است كه ما چون مسلمانيم حق داشته باشيم كه انسانهاي بيگناهي كه مسلمان نيستند را ترور كنيم؟.

۱۳۹۳ مهر ۲۹, سه‌شنبه

بخش های کوتاهی ازعهد عتیق و عهد جدید درباره ی پادشاهی خداوند

 مزامیر باب ۲۲ آیه ۲۸ 
   ۲۸ خداوند پادشاه است و بر همه ملتّها فرمانروایی خواهد کرد.
   اشعیا باب ۹ آیه ۶ تا ۷ 
   ۶ برای ما فرزندی زاییده، پسری به ما داده شده است و او بر ما سلطنت خواهد کرد. اسم او «مشاور عجیب، خدای قدیر، پدر سرمدی و شاهزاده صلح و سلامتی» خواهد بود. ۷ قدرت شاهانه اش روز افزون، و مملکتش همیشه در صلح خواهد بود. او مثل خاندانش داوود سلطنت می کند و قدرتش از حال تا ابد بر نیکی و عدالت متّکی خواهد بود. خدای متعال با اشتیاق این کار را به کمال خواهد رسانید.
   دانیال باب ۲ آیه ۲۰ تا ۲۱ 
   ۲۰ قدرت و حکمت از خداست. نام او تا به ابد متبارک باد. ۲۱ او زمانها و فصلها را تغییر می دهد. پادشاهان را منصوب و معزول می کند. او حکمت را به حکیمان و دانش را به دانشمندان عطا می فرماید.
   دانیال باب ۲ آیه ۳۷ 
   ۳۷ ای پادشاه، تو شاه شاهان هستی. خدای آسمان به تو سلطنت و قدرت و قوّت و جلال بخشیده است.
   متی باب ۲۲ آیه ۱۷ تا ۲۱ 
   ۱۷ پس به ما بگو عقیده تو در این باره چیست ؟ آیا دادن مالیات به امپراطور روم جایز است یا نه ؟» ۱۸ عیسی به نیرنگ آنان پی برد و به آنان فرمود : « ای ریاکاران ، چرا می خواهید مرا امتحان کنید؟ ۱۹ سکه ای را که با آن مالیات خود را می پردازید به نشان دهید.» آنها یک سکه نقره به او دادند. ۲۰ عیسی پرسید: « این تصویر و عنوان مال کیست ؟» ۲۱ آنها جواب دادند: « مال قیصر .» عیسی به آنان فرمود: « پس آنچه را که مال قیصر است به قیصر و آنچه را که مال خدا است به خدا بدهید.»
   لوقا باب ۲۰ آیه ۲۵ 
   ۲۵ عیسی فرمود: «پس آنچه مال قیصر است به قیصر و آنچه مال خداست به خدا بدهید.»
   یوحنا باب ۱۹ آیه ۱۰ تا ۱۱ 
   ۱۰ پیلاطس گفت:« آیا به من جواب نمی دهی؟ مگر نمی دانی که من قدرت دارم تو را آزاد سازم و قدرت دارم تو را مصلوب نمایم؟» ۱۱ عیسی در جواب گفت:« تو هیچ قدرتی بر من نمی داشتی اگر خدا آنرا بتو نمی داد. از این رو کسی که مرا به تو تسلیم نمود تقصیر بیشتری دارد.»
   رومیان باب ۱۳ آیه ۱ تا ۷ 
   ۱ همه باید از اولیاء امور اطاعت نمایند زیرا بدون اجازۀ خدا هیچ قدرتی وجود ندارد و زمامداران فعلی را خدا منصوب کرده است. ۲ از این جهت هر که با آنها مخالفت کند با آنچه خدا برقرار کرده است مخالفت می کند و بااین عمل خود را محکوم خواهد ساخت ، ۳ زیرا فرمانروایان باعث وحشت نیکوکاران نیستند بلکه بدکاران باید از آنها بترسند . آیا می خواهی از زمامداران ترسی نداشته باشی ؟ در اینصورت نیکی کن و او ترا خواهد ستود. ۴ چونکه او خادم خدا است و برای خیریت تو کار می کند اما اگر کار نادرست انجام دهی از او هراسان باش زیرا او بی سبب صاحب شمشیر نیست بلکه خادم خداست تا غضب خدا را در مورد خطاکاران اجرا نماید. ۵ بنابراین باید از صاحبان قدرت اطاعت کنید ، نه تنها بسبب غضب خدا بلکه بخاطر آسایش وجدان خود نیز. ۶ و بهمین سبب است که شما مالیات می پردازید زیرا اولیاء امور، خادمین خدا هستند و به این دلیل مشغول انجام وظایف خود می باشند. ۷ پس دین خود را نسبت به همه ادا کنید: مالیات را بمستحق مالیات و عوارض را به مأمور وصول عوارض بپردازید و آنکسی را که سزاوار احترام است احترام کنید و صاحبان عزت را عزیز بدارید.
   تیتوس باب ۳ آیه ۱ 
   ۱ به آنها خاطر نشان ساز که مطیع حکمرانان و اولیاء امور بوده و از آنها اطاعت کنند و برای انجام هر گونه نیکوکاری آماده باشند.
   پطرس اول باب ۲ آیه ۱۳ تا ۱۷ 
   ۱۳ به خاطر خداوند ، مطیع همهً قدرتهای انسانی باشید ، خواه پادشاه که مافوق همه است ، ۱۴ خواه فرمانداران که از طرف او مأمور شده اند که بدکاران را تنبیه و نیکوکاران را تشویق نمایند. ۱۵ ارادهً خدا این است که شما با اعمال نیک خود جلوی سخنان جاهلانه مردمان احمق را بگیرید. ۱۶ مثل افرادی که کاملا آزاد هستند زندگی کنید ، اما نگذارید این آزادی شما بهانه ای برای رفتار ناشایست باشد ، زیرا شما هنوز بندگان خدا هستید. ۱۷ همه را محترم بشمارید ، برادران خود را دوست بدارید ، از خدا بترسید و شاه را محترم بدانید.

۱۳۹۳ مهر ۲۷, یکشنبه

اسلام و حقوق بشر بخش نه

 آيات زير كه وجوب جنگ با كفار و منافقين و لزوم اعمال خشونت نسبت به آنان را بيان كرده:
- يا أ يها النَّبِي جاهد الْكُفَّار والْمنَافقينَ واغْلُظْ علَيهِم و مأْواهم جهنَّم و بِئْسالْم صيرُ (آيه ي 73 توبه)
ترجمه: اى پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير وجايگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامى است
- يا أيها الَّذ ينَ آمنُوا قَاتلُوا الَّذينَ يلُونَكُم منَ الْكُفَّار ولي جِدوا فيكُم غلْظَةً و اعلَم وا أنَّ اللّه مع الْمتَّقينَ. (آيه ي 123 توبه)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد با كافرانى كه مجاور شما هستند كارزار كنيد و آنان بايد در شما خشونت بيابند و بدانيد كه خدا با تقواپيشگان است.
و آيات زير كه لذت انتقام گيري را براي مومنين مطرح كرده:
اتقَلُوهم يعذِّبهم اللّه بِأَيد يكُم و يخْزِهم و ينصرْكُم علَيهِم و يشْف صدور قَو م مؤْمنينَ توبه ( 14 ) و يذْهب غَيظَ قُلُوبِهِم و يتُوب اللّه
علَىمن يشَاء واللّه عليم حكيم (توبه 15)
ترجمه: با آنان بجنگيد خدا آنان را به دستشما عذاب و ذليل مى كند و شما را برايشان پيروزى مى بخشد و دلهاى گروه مؤمنان را شفا مي دهد ( 14 ) وخشم دلهايشان را مي برد (لذت انتقام را به آنان مي چشاند) و خدا توبه ي هر كه را بخواهد مىپذيرد و خدا داناى حكيم است ( 15)
آيات فوق و آيات ديگر و سنت پيامبر تقريبا هر گونه تجاوز به كفار را مجاز مي داند: مثلا در آيه ي 73 و 123 توبه (فوق) دستور داده شده كه به كفار سخت بگيريد وبا آنان با خشونت رفتار كنيد. اين سختگيري شامل موارد مختلف مي شود از جمله:
- لز وم سختگيري اقتصادي بر كفار: مثلا پيامبر در دهها مورد گروههايي را براي كاروان زني و چپاول اموال كفار ارسال كرد كه بدر اولي و بدر و دهها مورد ديگر را شامل مي شود. ضربه ي اقتصادي شامل غارت اموال كفار در جنگ هم مي شود. غارت اموال كفار، يك روال عادي در جنگهاي پيامبر بود.تقريبا روي هر جنگي دست بگذاريد ب ه خطا نرفته ايد. شبيخون زدن و غارت اموال كفار بقدري پسنديده است كه قرآن به ان قسم مي خورد:
مفَالْ غيرَا تصبحا(عاديات 3) يعني سوگند به غارت كنندگان در صبحدم
(كسانيكه در صبحدم به كفار شبيخون مي زنند و آنان را غارت مي كنند) .
در آيات متعددي در قرآن به مسلمانان وعده ي غنيمت (همان غارت) داده شده تا به جنگ تشويق شوند از جمله:
- وعدكُم اللَّه مغَانم كَثيرَة تَأْخُذُونَ ها فَعجلَ لَكُم هذ ه ( فتح 20 ).
 ترجمه: وخدا به شما غنيمتهاى فراوان وعده داده كه به زودى آنها را خواهيد گرفت و اين [پيروزى] را براى شما تسريع كرد. خود پيامبر هم گفته است كه :
قاال النبي: جعل رزقي تحت ظل رمحي (صحيح بخاري ج 6 ص 1067)
يعني رزق من در سايه ي سرنيزه ام قرار داده شده است. به بيان ديگر،پيامبر افتخار مي كند كه روزي اش را با زور سرنيزه با كاروان زني و غارت بدست مي آورد. اصولا در مدينه مسلمانان هيچ برنامه ي توليدي يا تجاري نداشتند و تنها راه درآمد اقتصادي مسلمانان، سر نيزه بود. و با توجه به اينكه يك پنجم غنائم، به پيامبر ميرسيد، ثروت هنگفتي را براي پيامبر به
ارمغان مي آور د (براي اطلاع از بخشي از ثروت پيامبر، به تاريخ طبري ج 4 مراجعه كنيد).
 البته شخص پيامبر راههاي در آمد ديگري هم داشت.
شامل 1- زكات و 2-هدايا و 3-صفي (بخشي از غنائم ارزشمند مثل اسب عالي، دختر يا زن يا كنيز زيبا و يا شمشير عالي، كه پيامبر قبل از تقسيم غنائم، براي خود دست چين مي كرد) و 4- انفال و 5- فيء. فيء اموالي بود كه كفار يا اهل كتاب از ترس مسلمانان به پيامبر مي دادند تا در امان باشند. فدك فيء است. فدك دهكده اي بسيار آباد و سرسبز و پر درآمد بود كه ملك يهوديان بود. بدنبال فتح خيبر، يهوديان فدك از ترس پيامبر، فدك را به پيامبر دادند تا جانشان در امان باشد و پيامبر فدك را به دخترش فاطمه داد (سيرت رسول الله: ترجمه ي سيره ي ابن اسحق، ص 425 ). در اين غارتها به نياز و زندگي صاحبان اصلي اموال توجهي نمي شد . شترها، گوسفندان، مواد غذائي و كشتزارها و نخلستانها به غارت مي رفت بدون اينكه توجه شود كه افراد باقيمانده ي غارت شده چگونه مي توانند زنده بمانند. مثلا در جنگ با يهوديان بني نضير، پيامبر به يهوديان اجازه داد كه
هر سه نفر يك بار شتر از اموال خويش بردارند و مابقي را بگذارند وبروند. كشتزارها و خانه ها و بقيه ي اموالشان ماند. يعني راه كسب روزي ودرآمد و محل سكونت نداشتند و راه بيابان پيش گرفتند (تاريخ طبري ج 3و سيرت رسول الله: ترجمه ي سيره ي ابن اسحق، ص 354)


۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

شفا و رهایی دربا ایمان به عیسی مسیح

شفا و رهایی 
آیات اصلی 
متی ۸: ۱۶-۱۷ – شفا و رهایی در خدمت عیسی. 
متی ۱۲: ۴۳-۴۵ – تعلیم در مورد ارواح شریر. 
مرقس ۵: ۱-۱۷ – عیسی شخصی دیوزده را آزاد می‌سازد. 
مرقس ۹: ۱۴-۲۹ – عیسی دیوی را از پسری که دچار غش بود، اخراج می‌کند. 
مرقس ۱۶: ۱۶-۱۸ – شفا و رهایی نشانه‌ای است که همراه ایماندارانند. 
اول قرنتیان ۱۲: ۹-۱۰ – عطایای شفا، معجزات و تمیز بین ارواح. 
یعقوب ۵: ۱۴-۱۶ – مسح کردن با روغن و دعا از سوی مشایخ برای بیماران. 
شفای الهی بیماران 
در کتاب مقدس وعده‌های بسیاری در مورد شفا از بیماریها وجود دارد. به یهودیان در عهد عتیق وعده شفا (مزمور ۳: ۱-۵) و نیز محافظت در برابر بیماریها (خروج ۱۵: ۲۶) داده شده بود. کتاب مقدس شیطان را به عنوان منشا بیماریها معرفی می‌کند (لوقا ۱۳: ۱۶؛ اعمال ۱۰: ۳۸). عیسی فرمود یکی از دلایل مسح شدن وی با روح‌القدس و قدرت، این است که بیماریها را شفا دهد (لوقا ۴: ۱۷-۱۸، ۵: ۱۷). کتاب مقدس می‌گوید که عیسی همه مریضان را شفا بخشید (متی ۸: ۱۶) و نیز می‌گوید که او هر مرض و هر درد را شفا می‌داد (متی ۴: ۲۳). به شاگردان عیسی نیز قدرت شفا دادن بخشیده شده بود (متی ۱۰: ۱، ۸؛ مرقس ۶: ۷، ۱۳؛ لوقا ۱۰: ۹). عیسی شفا دادن را یکی از ویژگیهای ایمانداران معرفی می‌کند (مرقس ۱۶: ۱۸)؛ در تمامی کتاب اعمال رسولان، شاهد شفای بیماران می‌باشیم. یعقوب انتظار داشت که کلیسا برای بیماران دعا کند تا شفا یابند (یعقوب ۵: ۱۴-۱۶). عطایای شفا و معجزات، از زمره عطایای روح‌القدس می‌باشند (اول قرنتیان ۱۲: ۹-۱۰، ۲۸). در کلیسای اولیه و در زمان رسولان و در قرون بعدی نیز شفاهای بسیاری به وقوع می‌پیوستند. 
بسیاری از مسیحیان ایمان دارند که خدا امروزه نیز چون گذشته شفا می‌دهد. آنان به عبرانیان ۱۳: ۸ اشاره می‌کنند که می‌فرماید عیسی مسیح دیروز و امروز و تا ابد الاباد همان است؛ و نیز به مرقس ۱: ۴۰-۴۱ اشاره می‌کنند تا نشان دهند که عیسی پیوسته خواستار شفا یافتن مریضان بود. امروزه در جهان، مسیحیان بسیاری وجود دارند که توسط قدرت الهی شفا یافته اند؛ و بسیاری هستند که ادعا می‌کنند شاهد چنین شفاهایی بوده اند. آنان به آن نبوتهای عهد عتیق استناد می‌کنند که می‌گویند نجات دهنده موعود نه تنها گناهان ما، بلکه مرض هایمان را نیز بر صلیب بر خود خواهد گرفت (اعداد ۲۱: ۸-۹؛ اشعیا ۵۳: ۴-۵). 
در اشعیا باب ۵ در متن اصلی عبری گفته می‌شود که او ضعف‌های ما را گرفت و مرضهای ما را برداشت؛ در متی ۸: ۱۷ این قسمت به همین شکل نقل شده است. اگر عیسی، هم گناهان و هم مرضهای ما را بر صلیب بر خود گرفت، پس باید انتظار داشته باشیم که همانگونه که او امروزه گناهان را می‌آمرزد، مرض‌ها را نیز شفا دهد. این مسیحیان معتقدند خاری در جسم پولس بیماری جسمی نبود بلکه همانفرشته شیطان بود (دوم قرنتیان ۱۲: ۷). بسیاری از این مسیحیان معتقدند که عطایای روح‌القدس امروزه نیز در اختیار ایماندارانند و نعمتهای شفا دادن و قوت معجزات را از جمله این عطایا می‌دانند (اول قرنتیان ۱۲: ۹-۱۰). برخی از این مسیحیان معتقدند که ما باید انتظار داشته باشیم که خدا همه مرضهایمان را شفا بخشد. برخی دیگر معتقدند برخی از بیماریها شفا می‌یابند، و نباید انتظار داشته باشیم که همه بیماریهایمان شفا یابند. 
برخی از مسیحیان نیز بر این عقیده اند که خدا دیگر از راههای فوق طبیعی شفا نمی‌دهد، بلکه برای شفای انسان، پزشک و دارو را در اختیار او قرار داده است. بسیاری از مسیحیان در طول تاریخ کلیسا، شاهد شفای الهی بیماران از راههای فوق طبیعی نبوده اند؛ به همین جهت، معتقدند که قدرت شفای الهی تنها به مسیحیان قرن اول داده شده بود. این مسیحیان به خود پولس اشاره می‌کنند که دوست بیمارش را در حالی که هنوز بیمار بود، ترک گفت (دوم تیموتائوس ۴: ۲۰)؛ خاری در جسم پولس را نیز یک بیماری جسمی (دوم قرنتیان ۱۲: ۷) یا احتمالا یک بیماری مربوط به چشم می‌دانند (غلاطیان ۴: ۱۵). آنان متی ۸: ۱۶-۱۷ را بدینگونه تفسیر می‌کنند که هنگامی که عیسی بر زمین بود، مرض‌های ما را بر خود گرفت؛ اما بر صلیب او فقط گناهان ما را برداشت. آنان معتقدند که عیسی بر صلیب تنها به جهت گناهان ما مرد، نه برای گناهان و مرضهایمان هر دو. 
پیروان دیدگاه سوم، حقیقت را در حد فاصل بین این دو دیدگاه می‌بینند. ایشان معتقدند که هر دو دیدگاه تا حدی درست است. برای بررسی موضوعی مشابه با این موضوع، به مقالۀ عمومی: «تعمید روح‌القدس» مراجعه کنید. 
دعا به جهت شفا 
در کتاب مقدس مردم به طرق مختلف شفا می‌یافتند. عیسی فرمود که بطلبیم تا بیابیم (متی ۷: ۷؛ یعقوب ۴: ۲). عیسی به بسیاری گفت که ایمان ایشان باعث شفایشان شده است (متی ۸: ۱۰-۱۳؛ مرقس ۱۰: ۵۲). رسولان نیز سخن مشابهی بر زبان راندند (اعمال ۳: ۱۶). دیگران توسط اطاعتشان شفا یافتند (دوم پادشاهان ۵: ۱-۱۴؛ لوقا ۱۷: ۱۴؛ یوحنا ۹: ۷). مفلوجان بسیاری توسط فرمانی که از دهان عیسی یا یکی از رسولان صادر گشت، شفا یافتند (مرقس ۲: ۱۰-۱۱؛ یوحنا ۵: ۸؛ اعمال ۳: ۶، ۱۴: ۱۰). عیسی به شاگردانش فرمود که سخنان و وعده‌های او را با اطمینان خاطر اعلام کنند (مرقس ۱۱: ۲۲-۲۴؛ یوحنا ۱۴: ۱۳-۱۴). بسیاری از بیماریها با «مسح شدن با روغن» شفا می‌یافتند (مرقس ۶: ۱۳)؛ یعقوب به کشیشان کلیسا توصیه می‌کند که شخص بیمار را با روغن مسح کنند تا شفا یابد (یعقوب ۵: ۱۴-۱۶). بسیاری دیگر توسط «نهادن دستها» و دعا بهبود می‌یافتند (مرقس ۶: ۵-۶؛ لوقا ۴: ۴۰؛ اعمال ۲۸: ۸). عیسی فرمود آنانی که ایمان دارند، بر بیماران دست خواهند نهاد و ایشان شفا خواهند یافت (مرقس ۱۶: ۱۶؛ عبرانیان ۶: ۱-۲). برخی شفاهای خارق العاده توسط «لمس» ردای عیسی (لوقا ۶: ۱۹، ۸: ۴۳-۴۶)، افتادن سایه پطرس بر اشخاص (اعمال ۵: ۱۵)، و نهادن دستمالها و فوطه‌های پولس انجام می‌شدند (اعمال ۱۹: ۱۲). حداقل در یک مورد نیز لازم شد که عیسی دعایی را تکرار کند (مرقس ۸: ۲۲-۲۵). 
با وجود این، مسیحیان نباید در استفاده از امکانات پزشکی معاصر و درمان عملی خود داری ورزند. خدا می‌تواند مستقیما شفا دهد، اما اغلب برای شفا دادن از «وسایلی» استفاده می‌کند. وی از لمس کردن، روغن و حتی گِل استفاده می‌کند (یوحنا ۹: ۶-۷). به همین شکل، به دارو نیز باید به عنوان وسیله‌ای برای شفا نگریست. پولس به تیموتائوس اندرز می‌دهد که از شراب به عنوان دارویی برای شکم و ضعفهای بسیار خویش، استفاده کند. پولس، از لوقا که پزشکی بود که در سفرهای بشارتی او را همراهی می‌کرد، به عنوان لوقای طبیب حبیب یاد می‌کند (کولسیان ۴: ۱۴). بنابراین، ما برای شفا، نباید «برای هر مورد» از خدا انتظار معجزه داشته باشیم، و نباید هم همیشه به «وسایلی» چون دارو و پزشکی متکی باشیم. در واقع، برخورد صحیح آن است که برای شفا هم به خد تکیه داشته باشیم و هم در صورت نیاز، به دارو و درمان توجه نماییم (دوم پادشاهان ۲۰: ۵-۷)؛ سپس خدا را شکر بگذاریم که توسط هر وسیله‌ای که خود صلاح می‌داند، ما را شفا داده است. 
در مورد اینکه چرا برخی اشخاص شفا نمی‌یابند، دلایل بسیاری ذکر شده است. دلیل اصلی پاسخ نیافتن دعای شفا، بی ایمانی است، خواه بی ایمانی ما (مرقس ۹: ۲۳-۲۴)، خواه بی ایمانی کسانی که سعی می‌کنند ما را شفا دهند (متی ۱۷: ۱۹-۲۰)، یا بی ایمانی اشخاصی که پیرامون ما هستند (مرقس ۶: ۵-۶). ممکن است در زندگی ما گناهی اعتراف نشده وجود داشته باشد (یوحنا ۵: ۱۴؛ یعقوب ۵: ۱۶)، گناهانی نظیر نبخشیدن خطای دیگران (مرقس ۱۱: ۲۴-۲۵)، نا اطاعتی (دوم پادشاهان ۵: ۱، ۸-۱۴)، یا رابطه نادرست با همسر (اول پطرس ۳: ۷). شرکت در شام خداوند بطور ناشایست یا بدون اعتراف به گناه نیز می‌تواند منجر به بیماری شود (اول قرنتیان ۱۱: ۲۷-۳۰). برخی حتی از خدا شفا را نمی‌طلبند (یعقوب ۴: ۲)؛ این نطلبیدن ممکن است به علت ناآگاهی یا ایمان نداشتن به امکان وقوع شفا باشد. اگر ما از بدن خود به گونه‌ای نادرست استفاده کنیم یا از پذیرش سایرراههای شفا که خدا فراهم ساخته سر باز زنیم، این کارمان به منزلۀ «تجربه کردن» خدا خواهد بود، همان عملی که در کلام خدا منع شده است (متی ۴: ۶-۷). 
گاه ممکن است دلیل شفا نیافتن بیمار این باشد که هنوز زمان شفا یافتن او نرسیده است. برای مثال، عیسی برای شفای ایلعازر، دوست بیمارش، بلافاصله به سراغ او نرفت، بلکه اندکی صبر کرد؛ در این فاصله او مرد و عیسی بعد از چهار روز او را زنده کرد (یوحنا ۱۱: ۶، ۴۳-۴۴). به این ترتیب، فرصتی به وجود آمد تا عیسی معجزه بزرگتری انجام دهد. خدا برای نشان دادن قدرت خود ممکن است پیش از شفای یک شخص، سالها صبر کند و آنگاه او را با استفاده از شخصی خاص یا وسیله‌ای خاص، شفا دهد (مرقس ۹: ۲۹؛ یوحنا ۵: ۵-۹، ۹: ۳). ممکن است خدا زمان محدودی برای زندگی یک فرد تعیین کرده باشد. در عهد عتیق، خدا به حزقیا نشان داد که فقط پانزده سال دیگر به او عمر داده است (دوم پادشاهان ۲۰: ۵-۷). 
موضوع دیگر آن است که در برخی موارد هم ممکن است تشخیص ما در مورد بیماری یک شخص نادرست باشد و ممکن است تصور کنیم فرد دچار بیماری جسمی است؛ در حالی که علت اصلی بیماری‌اش یک روح شریر یا دیو است. 
رهایی از ارواح شریر 
همانند مسئله بیماری‌های جسمی، وعده‌های بسیاری در مورد رهایی از اسارت شیطان و دیوها و ارواح شریری که تحت تسلط او هستند، در کتاب مقدس آمده است. عیسی فرمود که یکی از دلایل مسح شدن وی با روح‌القدس و قدرت، این است که اسیران را به رستگاری رهنمون سازد (لوقا ۴: ۱۸). او به هر جا که قدم می‌گذاشت، ارواح شریر را از اشخاصی که در اسارت آنها بودند، اخراج می‌نمود (متی ۴: ۲۴؛ مرقس ۱: ۳۴، ۳: ۱۱). عیسی به دوازده شاگرد اصلی خود و سپس به هفتاد و دو شاگرد دیگر، بر جمیع دیوها اقتدار بخشید (لوقا ۹: ۱، ۱۰: ۱، ۱۷-۱۹). عیسی اخراج کردن دیوها را یکی از عملکردهای ایمانداران به شمار می‌آورد (مرقس ۱۶: ۱۷)؛ این عملکرد به روشنی در کتاب اعمال به چشم می‌خورد (اعمال ۵: ۱۶، ۸: ۷، ۱۶، ۱۸، ۱۹: ۱۱-۱۲). یکی از عطایای روح‌القدس عطای تمیز ارواح است (اول قرنتیان ۱۲: ۱۰). 
ارواح شریر ارواح مردگان نیستند که پس از مرگشان به این دنیا باز می‌گردند تا اشخاص را در اسارت خود گیرند. کتاب مقدس به روشنی تعلیم می‌دهد که روح انسانها یا به آسمان نزد مسیح می‌روند (فیلیپیان ۱: ۲۳)، یا به عالم مردگان می‌روند و در انتظار روز داوری می‌مانند (عبرانیان ۹: ۲۷؛ مکاشفه ۲۰: ۵، ۱۳). دیوها ارواح شریر یا ناپاکی هستند (متی ۱۰: ۱، ۱۲: ۴۳) که خادمان شیطانند (متی ۱۲: ۲۶-۲۷؛ مرقس ۳: ۲۲-۲۶). شیطان و خادمانش توسط خدا آفریده شدند؛ اما بعدها علیه خدا طغیان کردند (اشعیا ۱۴: ۱۲-۱۵؛ حزقیال ۲۸: ۱۳-۱۷). تعداد دیوها بسیار زیاد است و آنها در همه جای دنیا وجود دارند (مرقس ۵: ۹؛ افسسیان ۶: ۱۲). آنان می‌توانند وارد وجود انسانها و حیوانها شوند و آنها را تحت تسلط خود درآورند. آنها دوست ندارند خارج از بدن یک موجود زنده بمانند (متی ۱۲: ۴۳-۴۵؛ مرقس ۵: ۲، ۱۲-۱۳). آنان تصدیق می‌کنند که عیسی مسیح پسر خدا است (مرقس ۱: ۲۳-۲۴، ۳۴؛ اعمال ۱۹: ۱۵)؛ و به این معنی آنان به مسیح ایمان دارند (یعقوب ۲: ۱۹). اما آنان همچنین از این امر آگاهند که سرنوشت نهایی شان عذاب کشیدن در هاویه است (متی ۸: ۲۹، لوقا ۸: ۳۱). پولس رسول می‌فرماید قربانیهایی که تقدیم بتها می‌شود، در واقع قربانیهایی است که به دیوها تقدیم می‌شود (اول قرنتیان ۱۰: ۱۹-۲۱). 
گاهی یک شخص، کاملا دیو زده است یعنی شخصیت او تحت تسلط و سیطره شخصیت روح شریر است که بر ذهن و بدن او «حکمرانی» می‌کند (مرقس ۵: ۱۵-۱۶). اما در برخی موارد، روح شریر کاملا بر وجود فرد حکمرانی نمی‌کند، بلکه روح و بدن شخص تحت «حمله» یا فشار روح شریر قرار دارد (متی ۹: ۳۲، ۱۲: ۲۲؛ مرقس ۹: ۱۷-۲۹؛ لوقا ۶: ۱۸). 
همه مسیحیان از این امر آگاهند که وجود یک مسیحی نمی‌تواند کاملا توسط یک روح شریر تسخیر شود زیرا خدا بر زندگی یک ایماندار حکمرانی دارد و او متعلق به خداست (اول قرنتیان ۶: ۱۹-۲۰). با وجود این، بسیاری از مسیحیان معتقدند که ارواح شریر می‌توانند آنها را «تحت فشار» قرار دهند یا به آنها «حمله» کنند. آنان به نمونه پولس اشاره می‌کنند که فرشته شیطان جسم او را عذاب می‌داد (دوم قرنتیان ۱۲: ۷)؛ و نیز به هشدار پولس به ایمانداران اشاره می‌کنند که به آنان می‌گوید شریک دیوها نشوند (اول قرنتیان ۱۰: ۲۰-۲۲). آنان به اشخاص بسیاری اشاره می‌کنند که بیماری جسمی شان احتمالا به علت کار ارواح شریر به وجود آمده بود، و آنها را برای رهایی نزد عیسی می‌آوردند (مرقس ۳: ۱۰-۱۱؛ لوقا ۶: ۱۸-۱۹). آنان بر این عقیده اند که همه این اشخاص کاملا تحت تسلط ارواح شریر نبودند، اما احتمالا برخی از آنان تحت نفوذ قدرت ارواح شریر قرار داشتند. از نظر آنان، این احتمال وجود دارد که مسیحیان تحت تاثیر ارواح شریر قرار گیرند، به گونه‌ای که حتی ممکن است دروغها و تعالیم آنها را باور کنند (اول تیموتائوس ۴: ۱-۳). پولس رسول نیز خاطر نشان می‌سازد که نبرد ما نه با خون و جسم، بلکه با ارواح شریر است (افسسیان ۶: ۱۲). کلام خدا به ما می‌گوید روح‌ها را بیازمایید که از خدا هستند یا نه (اول یوحنا ۴: ۱-۳). 
اما گروهی دیگر از مسیحیان بر این عقیده اند که امکان ندارد که ارواح شریر در درون ایمانداران عمل کنند. آنان معتقدند که روح‌القدس و روح شریر نمی‌توانند همزمان در یک شخص ساکن باشند (اول قرنتیان ۶: ۱۹). برخی از این مسیحیان معتقدند که یک روح شریر هرگز نمی‌تواند به یک مسیحی حقیقی حمله کند. برخی دیگر نیز بر این عقیده اند که یک روح شریر خارج از وجود یک ایماندار می‌تواند به او حمله کند یا او را تحت تاثیر قرار دهد، اما نمی‌تواند وارد بدن او شود. روشن ساختن این موضوع اهمیت دارد زیرا مشخص می‌سازد که چگونه باید برای دیگران دعا کنیم. اگر در وجود یک ایماندار روح شریری وجود داشته باشد، برای اینکه وی از بیماری یی خاص یا مشکلات عاطفی یا از گناهانی خاص آزاد شود، باید این روح شریر از وجودش اخراج گردد. اما باید این موضوع را به یاد داشته باشیم که بسیاری از گناهان نتیجه عملکرد طبیعت گناه آلود ما هستند، نه نتیجه عملکرد شیطان یا ارواح شریر (غلاطیان ۵: ۱۹-۲۱). 
دعا برای رهایی از ارواح شریر 
اگر نتوانیم به طور قطعی نتیجه گیری کنیم که آیا روح شریر می‌تواند وجود یک مسیحی را تسخیر کند یا نه، اما باید لاقل بدانیم که چگونه غیر مسیحیان را از شیطان و ارواح شریر رهایی دهیم. همه مسیحیان به اسلحه تام خدا نیاز دارند که اجزا تشکیل دهنده آن، در افسسیان ۶: ۱۰-۱۷ ذکر شده است؛ این اجزا عبارتند از: راستی، عدالت، سلامتی، ایمان، نجات و کلام خدا. پیش از رهایی دادن فرد اسیر، آماده شدن در دعا بسیار مهم است (مرقس ۹: ۲۸-۲۹؛ افسسیان ۶: ۱۸). برخی از مسیحیان معتقدند که مرقس ۹: ۲۹، باید «دعا و روزه» ترجمه شود و نه فقط «دعا»، و برای اینکه شخصی خدمت رهایی افراد از ارواح شریر را با موفقیت انجام دهد، ضروری است که مدت زمانی خاص را به دعا اختصاص دهد. در صورت امکان، دعا برای رهایی شخص از ارواح شریر، باید از سوی یک گروه انجام شود و نه یک فرد. تمام کسانی که در خدمت اخراج ارواح شریر هستند، باید مسیحیانی روحانی و بالغ باشند (به اعمال ۱۹: ۱۳-۱۶ مراجعه شود). 
پیش از دعا کردن برای شخص مقهور ابلیس، باید مدت زمانی را با او گذراند تا وضعیتش خوب ارزیابی گردد. اگر شخص مورد نظر مسیحی نباشد و تمایل نیز به مسیحی شدن نشان ندهد (که این امر او را از داشتن قدرت روح‌القدس محروم می‌سازد)، در دعا کردن برای چنین شخصی باید بسیار محتاط باشیم. ممکن است دعایی کوتاه برای این شخص وضعیت او را بدتر از قبل سازد (متی ۱۲: ۴۳-۴۵). برخی بر این عقیده اند که اگر در منزل شخص تسخیر شده، بتی وجود داشته باشد (این بت ممکن است به صورت طلسم یا یک مجسمه جادو شده یا متعلق به مذاهب غیر الهی باشد)، بدون خارج ساختن این بت از منزلش یا نابودی آن، نباید در جهت رهایی آن فرد اقدامی به عمل آورد (اعمال ۱۹: ۱۹). در غیر این صورت، ارواح شریر مجددا وارد وجود آن شخص خواهند شد. 
ارواح شریر ممکن است علت برخی از بیماریهای جسمی باشند. یا برعکس، ممکن است در وهله اول چنین به نظر رسد که علت بیماری فرد، ارواح شریر است، در حالی که شاید چنین نباشد. برای مثال، حملات صرع ممکن است شبیه عملکرد ارواح شریر به نظر برسند، اما معمولا این حملات در اثر ضایعه‌ای در مغز دست می‌دهد. در این زمینه، برخورداری از عطای تمیز ارواح می‌تواند مفید باشد، یعنی عطایی که روح‌القدس آن را می‌بخشد و فرد را قادر می‌سازد تا دریابد که آیا شخص مقابل تحت سلطه یا تاثیر روح شریر است یا نه (اول قرنتیان ۱۲: ۱۰). 
دعا برای شخص دیو زده، ابتدا باید با دعا به جهت محافظت از اشخاصی که در جلسه اخراج روح شریر شرکت دارند، آغاز شود، که البته همه این اشخاص باید ایماندار باشند (اعمال ۱۹: ۱۳-۱۶). آنگاه شیطان و نیروهای او باید بسته شوند (متی ۱۶: ۱۹، ۱۸: ۱۸)، و شخص اسیر باید آماده ترک کردن هر گناهی باشد که اسیر آن است. دعا به جهت شفا نیز معمولا دعایی است که در این شرایط کرده می‌شود (که این دعا می‌تواند در دل اشخاص انجام شود). اما دعای رهایی، «فرمانی» است که در نام و با اقتدار عیسی مسیح خطاب به روح شریر کرده می‌شود (لوقا ۱۰: ۱۷؛ اعمال ۱۶: ۱۸؛ ۱۹: ۱۳-۱۶). با وجود این، نیازی نیست که با صدای بلند فریاد بزنیم؛ با فریاد زدن نمی‌توان روح شریر را ترساند تا از فرد خارج شود. باید به روح شریر فرمان داد تا بدون آسیب زدن به شخص اسیر یا اشخاص دیگر، از فرد خارج شود و به جهت داوری به حضور عیسی مسیح برود (یهودا ۹). نام عیسی بسیار قدرتمند است و اغلب باعث رهایی فوری شخص می‌شود، طوری که وی فورا در می‌یابد که آزاد شده است. 
پس از دعای رهایی، باید بلافاصله برای شخص رهایی یافته دعا کرد تا از محبت و روح مقدس خدا پُر شود (متی ۱۲: ۴۳-۴۵). شخص رهایی یافته اگر قبلا فرزند خدا نبوده است، باید فرزند خدا شود. همچنین به شخص باید تعلیم داده شود که در برابر شیطان مقاومت کند و از ارتکاب گناهی که باعث ورود روح شریر به زندگی‌اش شده، اجتناب ورزد (یعقوب ۴: ۷؛ اول یوحنا ۱: ۹). دلایل اصلی که می‌توانند مانع از رهایی کامل فرد شوند، عبارتند از بی ایمانی، (متی ۱۷: ۱۶-۲۰)، رد کردن مسیح، ترک نکردن گناهی که منجر به ورود روح شریر به درون فرد شده، مانند نبخشیدن دیگران، و نیز ناتوانی در تشخیص و شناخت روح شریر (یعنی سعی در اخراج روح از کسی که تحت تسخیر روح نیست). 
خلاصه 
هم شفا و هم رهایی از ارواح شریر بیانگر محبت خدا نسبت به ما هستند؛ همچنین بیانگر توجه خدا نه تنها به روح ما، بلکه به فکرها و بدنهای ما نیز هست. خدا آماده است بیماریها و ضعفهای ما را شفا دهد و ما را از اسارت رهایی دهد. خواست خدا آن است که ما تندرست و در هر وجه کامیاب باشیم (سوم یوحنا ۲).


۱۳۹۳ مهر ۲۳, چهارشنبه

اسلام و حقوق بشر بخش هشت

شبيه اين شروط در كتب ديگر فقهي هم آمده است (مثلا:مغني 618/ 10 ). اما اگر امروز مسلمانان بخواهند اين احكام را در مورد اهل كتاب يعني مسيحيان و يهود اجرا كنند، يعني بايد احكام فوق در مورد تمام ممالك مسيحي از جمله آمريكا، انگلستان، فرانسه، آلمان، ديگر كشورهاي اروپائي، كانادا، استراليا و كليه ي كشورهاي ديگر مسيحي اجرا شود. جنگ، كشتار،بردگي و غارت آنان و در نهايت جزيه ي همراه با ذلت. جزيه ي همراه با ذلت يعني چه؟ يعني همگي با ذلت تحت امر حكومت اسلامي باشند. حق استقلال نداشته باشند. ارتش نداشته باشند. مذاهبشان راترويج نكنند. قدرت اقتصادي و صنعتي نداشته باشند. حق حاكميت بر خويش نداشته باشند. حق دخالت در امور سياسي نداشته باشند و همه جا در مقابل مسلمانان ذليل باشند و تحت امر حكومت م لا عمر در افغانستان و بقول شيعه تحت امر خامنه اي در ايران باشند. آيا اين احكام بيشتر شبيه جوك نيست تا واقعيت؟ عاقل كه هيچ آيا هيچ ابلهي مي پذيرد كه اين احكام قابل اجرا باشد؟ و بالاتر از همه، آيا اين احكام انساني اند؟ عادلانه اند؟
جنگ با كفا ر غير اهل كتاب از نظر اسلام رفتار با كفار غير كتابي ( شامل پيروان كليه ي اديان ديگر، غير از مسيحيت و هوديت، و بي دينان) از آنچه گفته شد نيز بدتراست. يا مرگ يا اسلام. شق سومي ندارد. يعني آنان نمي توانند زنده بمانند و دين خود را نگه دارند. جزيه و ذلت از آنان پذيرفته نيست، يا مرگ يا اسلام .
سو ره ي توبه در اوج قدرت پيامبر نازل شده و آخرين دستورهاي جنگي اسلام را ابلاغ مي كند اين سوره شديد الحن ترين سوره ي قرآن است و در اين سوره است كه آخرين آيات مربوط به جنگ مسلمان سازي نازل شده است:
توبه: و أذان منَ اللّه و رسوله إلَى النَّاس يوم الْحج الأَكْبرِ أنَّ اللّه برِي ء منَ الْمشْرِكينَ و رسولُه فَإِن تُبتُم فَهو خَيرٌ لَّكُم و إن تَولَّيتُم فَاع لَم وا أنَّكُم غَيرُمعجِزِي اللّه و بشِّرِ الَّذينَ كَفَرُو ا بِعذَا ب أ ليمٍ ( 3) إلاَّ الَّذينَ عاهدتُّم منَالْ مشْرِكينَ ثُم لَم يصنقُوكُم شَيئًا ولَم يظَاهرُو
اعلَيكُم أ حدا فَأَ تموا إلَيهِم عهدهم إلَى مد تهِم إنَّ اللّه يحب الْمتَّقينَ ( 4)فَإِذ ا انسلَخَ الأَشْهر الْحرُم فَاقْتُلُوا الْمشْرِكينَ حيثُ و جدتُّموهم و خُذُوهم و ا حصرُوهم و اقْعد وا لَهم كُلَّ مرْصد فَإِن تَابوا و أقَامو ا الصلاَة وآتَوا الزَّكَا ة فَخَلُّوا سبِيلَهم إنَّ اللّه غَفُوررحیم(5)
ترجمه: و اين اعلامى است از جانب خدا و پيامبرش به مردم در روز حج اكبر كه خدا و پيامبرش از مشركان بيزارند اگر [از كفر] توبه كنيد آن براى شما بهتر است و اگر روى بگردانيد پس بدانيد كه شما، خدا را درمانده ( نخواهيد كرد و كسانى را كه كفر ورزيدند از عذابى دردناك خبر ده ( 3) مگر آن مشركانى كه با آنان پيمان بستهايد و چيزى از [تعهدات خود نسبت به] شما فروگذار نكرده و كسى را بر ضد شما پشتيبانى ننمودهاند پس پيمان اينان را تا [پايان] مدتشان تمام كنيد چرا كه خدا پرهيزگاران را دوست دارد ( 4) پس چون ماههاى حرام سپرى شد مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و  زكات دادند راه برايشان گشاده گردانيد زيرا خدا آمرزنده مهربان است ( 5)
همانطور كه از آيات فوق روشن است تنها راه نجات كفار از مرگ، اسلام آوردن است و لا غير .

۱۳۹۳ مهر ۲۲, سه‌شنبه

درباره بیداری روحانی درعیسی مسیح

بیداری روحانی 
بسیاری از آنانی که برای نخستین بار نزد مسیح می‌آیند و به او ایمان می‌آورند، عمیقا احساس خوشی، محبت و آزادی می‌کنند. آنان خود را به عیسی نزدیک احساس می‌کنند. قلب آنان در اشتیاق به خدمت او می‌سوزد. اما با گذشت زمان، شور و شوق ابتدایی آنان به تدریج کاهش یافته، اغلب دیگر اثری از آن دیده نمی‌شود. چرا چنین می‌شود؟ چه اتفاقی می‌افتد؟ ما چگونه می‌توانیم تجارب اولیه روحانی خود را مجددا تجربه کنیم؟ 
در زندگی مسیحی ما، مشکلی بزرگتر از این نیست که شور وشوق و محبتمان نسبت به عیسی کم شود. عیسی این سخنان هراس آور را خطاب به کلیسای افسس بر زبان آورد: «لکن‌ بحثی‌ بر تو دارم‌ که‌ محبت‌ نخستین‌ خود را ترک‌ کرده‌ای. پس‌ بخاطر آر که‌ از کجا افتاده‌ای‌ و توبه‌ کن‌ و اعمال‌ نخست‌ را بعمل‌ آور والا بزودی‌ نزد تو می‌آیم‌ و چراغدانت‌ را ازمکانش‌ نقل‌ می‌کنم‌» (مکاشفه ۲: ۴-۵). 
هرگاه شخصی ملکوت ظلمت شیطان را ترک می‌کند و توسط ایمان به مسیح وارد ملکوت خدا می‌شود، شیطان بسیار خشمگین می‌گردد. بنابراین، از لحظه‌ای که شخصی مسیحی می‌شود، شیطان با هر سلاحی که در اختیار دارد، او را مورد حمله قرار می‌دهد. هدف اصلی شیطان این است که محبت ایماندار را نسبت به عیسی از بین ببرد. او می‌داند که نمی‌تواند یک ایماندار را از دستان عیسی برباید (یوحنا ۱۰: ۲۸)، اما می‌تواند او را به ایمانداری غیر موثر تبدیل کند و او را به شخصی عاری از محبت و نشاط تبدیل سازد. و او اغلب موفق به انجام این کار می‌شود. 
به همین جهت، ما اغلب نیاز داریم تا از نظر روحانی بیدار شویم. و این امر نه تنها نیاز اشخاص است، بلکه کلیساها نیز به چنین بیداریی نیاز دارند. ما باید پیوسته خود را تفتیش نماییم. آیا ما عیسی را بیش از هر چیز دیگر در جهان دوست داریم (مرقس ۱۲: ۳۰)؟ آیا ملکوت خدا را قبل از هر چیز دیگری می‌طلبیم (متی ۶: ۳۳)؟ آیا ما با دیگر خواهران و برادران مسیحی خود در محبت و مشارکت کامل به سر می‌بریم (اول یوحنا ۱: ۷، ۴: ۲۰)؟ آیا هر روزه ثمره روح‌القدس را در زندگی خود تجربه می‌کنیم (غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳)؟ آیا در زندگی ما قدرت روحانی وجود دارد؟ در کلیسای ما چطور (لوقا ۲۴: ۴۹؛ اعمال ۱: ۸)؟ اگر پاسخ هر یک از این سوالات منفی باشد، پیدا است که به بیداری روحانی و تجدید حیات نیاز داریم. 
یکی از دلایل اصلی مطالعه کلام خدا این است که تجدید حیات و بیداری روحانی را تجربه کنیم. یکی از دلایل نوشته شدن این کتاب تفسیر نیز همین است. هنگامی که این تفسیر را مطالعه می‌کنید، دعای شما این باشد که کلام خدا برای شما معنی و قدرت جدیدی بیابد و مانند چشمه حیات در قلبتان جاری شود. هنگامی که این کتاب تفسیر را مطالعه می‌کنید، برای بیداری در قلبتان و کلیسایتان دعا کنید. 
اکنون بیایید به موضوع بیداری روحانی نگاهی بیندازیم. قبل از هر چیز، ببینیم بیداری روحانی چیست؟ بیداری روحانی احیا شدن محبت نخستینمان نسبت به مسیح است. بیداری روحانی به معنی سلوک کردن در نور همراه با عیسی است و نیز به این معنی است که به او اجازه بدهیم که در ما زندگی کند. بیداری روحانی به معنی بازگشت به حالت سلامت روحانی پس از یک دوران ضعف و رکود است. بیداری روحانی به معنی تصدیق گناهانمان و درخواست از عیسی به جهت آمرزش و پاک شدن است. بیداری روحانی به معنی سپردن عنان بخشهای مختلف زندگی مان به دستهای عیسی است. 
بیداری روحانی زمان جد و جهد عمیق روحانی است. با وجود این، بیداری روحانی به معنی غرق شدن در عواطف افسار گسیخته نیست؛ بلکه زمان دعا، تعمق و ارزیابی عمیق وضعیت روحانی خویشتن می‌باشد؛ و نیز زمان نزدیک شدن به عیسی است. بیداری روحانی همچنین زمان عیان شدن دو رویی و خود فریبی ما است. بیداری روحانی زمان آشکار شدن نزاع، روحیه عیب جویی و تلخی در کلیسا و نیز زمان توبه کردن از آنها است. بیداری روحانی زمان وقوع تغیرات عمیق در ما است به گونه‌ای که دیگران تحت تاثیر قرار گیرند و جذب مسیح شوند. علاوه بر همه اینها، بیداری روحانی زمان نازل شدن قدرتمندانه روح‌القدس بر ما است تا هم در ما و هم در کلیسا عمل کند. بیداری روحانی چگونه آغاز می‌شود؟ بیداری روحانی تقریبا همیشه با آگاهی از گناهان و اعتراف به آنها آغاز می‌شود. وجود گناه یکی از دلایلی است که وقوع بیداری روحانی را اجتناب ناپذیر می‌سازد. روش اصلی شیطان، وسوسه ما به گناه کردن است. هنگامی که ما گناه می‌کنیم، از خدا جدا می‌شویم و روح قدوس خدا را در درون خود محزون می‌سازیم. در این حالت، مشارکت ما با عیسی قطع می‌شود و ما خوشی، آرامش و قدرت خود را از دست می‌دهیم. اگر گناهی در ما نباشد، نیازی به بیداری روحانی نخواهیم داشت. بنابراین، بیداری روحانی با تصدیق گناهان و اعتراف به آنها آغاز می‌شود. 
ما دوست نداریم خود را گناهکار به حساب بیاوریم. ما گناهان خود را تقلیل می‌دهیم و حتی گاهی وجود آنها را هم انکار می‌کنیم. گاه وضعیت ما به وضعیت آن جوان ثروتمند می‌ماند که به عیسی گفت از دوران کودکی همه احکام را حفظ کرده است (مرقس ۱۰: ۱۷-۲۱). او اطمینان داشت که هیچ گناهی در زندگی‌اش نیست! 

۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

اسلام و حقوق بشر بخش هفت

اما حالت سوم: جنگ با يهوديان خيبر است. بطور خلاصه: پيامبر روزهاي طولاني با آنان جنگيد تا هر پن ج قلعه ي آنان را تسخير كرد. هر قلعه كه تسخير مي شد مردان آنان كشته مي شدند و زنان و كودكان به بردگي گرفته مي شدند و اموال آنان به غارت برده مي شد. كنانه ابن ربيع رئيس يهود خيبر بود. پس از دستگيري، او را پيش پيامبر آوردند. پيامبر از او جايگاه
پنهان كردن طلاهاي بني نضير را خواست و او نمي گفت. پيامبر دستور شكنجه ي او را صادر كرد و او را بسيار شكنجه كردند و او محل طلا ها را نگفت. نهايتا در شرف مرگ در زير شكنجه، پيامبر دستور بريدن سر او راصادر كرد.
صفيه زن زيبائي بود و همسر كنانه بود. پيامبر بعد از كشتار قوم او وكشتن پدر و كشتن شوهرش در زير شكنجه، آن زن را به كنيزي براي خود برداشت و همان شب در چادر خويش با آن زن نزديكي كرد و يكي از مسلمانان تا صبح از چادر كامگيري پيامبر محافظت مي كرد . پيامبر يك پنجم اموال غارت شده را براي خويش برداشت و آنرا بين خويشان، زنان و اهل بيت خود قسمت كرد و بقيه ي اموال را بين مسلمانان تقسيم كرد. پيامبر با باقيمانده ي اهل خيبر كه تسليم شده بودند، قرارداد بست كه، آنان روي زمينهاي كشاورزي خودشان كار كنند و نصف محصول را بعنوان جزيه به پيامبر بدهند تا در امان باشند. البته عمر در زمان خلافتش ، بنا به سفارش پيامبر، بقيه ي اهل خيبر را نيز از سرزمينشان بيرون كرد و املاكشان را مصادره كرد (سيرت رسول الله: ترجمه ي سيره ي ابن . - اسحق، ص 416 -425)
بيش از هر كسي عمر بعد از پيامبر دستور مسلمان سازي را به اجرا در آورد. در اينجا بعضي شروط و محدوديتهائي كه براي اهل ذمه (اهل كتاب كه تحت حكومت اسلامي با جزيه و ذلت زندگي مي كنند) توسط عمر وضع شده ذكر مي شود كه ذليل كردن اهل كتاب، از آن بخوبي پيداست:
" در شهرها يشان و اطراف آن كليسا و كنيسه و صومعه نسازند. و براي راهبان عبادتگاه نسازند. و اگر اين مراكز ديني خراب شده با شند حق تجديد بناي آنانرا ندارند . نبايد مانع ورود مسلمين به خانه هايشان شوند و بايد سه شبانه روز به مسلماني كه به خانه شان آمده غذا بدهند. نبايد جاسوسي را پناه دهند. غش نسبت به مسلمانان را پنهان نكنند. مانع مسلمان شدن خويشانشان نشوند. بايد به مسلمانان احترام بگذارند و در مجالس، جلوي مسلمانان بر خيزند. بايد هيچ چيزي از لباسشان شبيه مسلمانان نباشد، شامل شب كلاه، عمامه، كفش و فرق موي سر. نبايد بر اسب سوار شوند.بايد هيچ سلاحي از جمله شمشير بر نگيرند. روي خاتم انگشتر
هايشان به عربي ننويسند. شراب نفروشند. بزرگترين رؤسايشان بايد جزيه را بپردازند (براي ذليل كردنشان). بايد زنار به كمر ببندند (تا در اجتماع شناخته شوند). صليب و كتب ديني شان را در راه مسلمانان آشكار نكنند. مردگانشان را در مجاورت مسلمين به خاك نسپارند. ناقوس را آهسته بهصدا در آورند. صدايشان را در قرائت در كليسا ها در حضور مسلمين بلند نكنند . صدايشان را بر مردگانشان بلند نكنند. شمعهايشان را ظاهر نكنند... و اگر يكي از اين شروط را اجرا نكنند ديگر اهل ذمه نخواهند بود وحلال است شبيه آنچه از اهل عنادو شقاق بر مسلمين حلال است (يعني جان ومالشان بر مسلمين حلال خواهد شد) (كتاب الفقة فى الجهادص 160)"

۱۳۹۳ مهر ۲۰, یکشنبه

درباره دو واژه جان وجسم

جان 
واژه ”‏جان“ در کتاب مقدّس‏ معمولا به معنی ”‏زندگی“ است یعنی در بر گیرنده گذران زندگی شخص و خود زندگی است. وقتی سراینده مزمور می‏گوید، جان مرا بر می‏گرداند (مزمور ۲۳: ۳)، منظور وی این است که ”‏خداوند زندگی مرا احیا و تازه می‏کند“. این عامیانه‏ترین ‏مفهوم ”‏جان“ است. 
گرچه در کتاب مقدّس‏ برخی از آیات وجود دارند که مفهوم آنها بسیار خاص به نظر می‏رسد. موسی گفت: پس‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود را به‌ تمامی‌ جان‌ و تمامی‌ قوت‌ خود محبت‌ نما، یعنی با تمام وجودیت و نفس خود وی را محبت کن (تثنیه ۶: ۵). پولس می‏نویسد: روح‌ و نفس‌ و بدن‌ شما (کل موجودیت شما) تماما بی‌عیب‌ محفوظ‌ باشد (اول تسالونیکیان ۵: ۲۳). این آیات حاکی از این است که جنبه‏های متمایزی در زندگی انسان وجود دارد: جنبه‏های روحانی و اخلاقی که به روح مربوط می‏شود؛ جنبه‏های احساسی و ذهنی که به جان یا شخصیت مربوط می‏شود؛ و سرانجام جنبه‏های جسمانی که شامل بدن می‏شود. این جنبه‏ها ‏در طی حیات نمی‏توانند به آسانی از هم جدا شوند؛ اما در هنگام مرگ، چنین اتفاقی خواهد افتاد. بدن جسمانی خواهد مُرد، اما جان و روح همچنان به حیات خود ادامه خواهند داد. 
در کتاب مقدّس‏ بجای واژه جان اغلب از دو واژه دیگر نیز استفاده شده است: ”‏قلب“ یا دل، و ”‏ذهن“ یا فکر. همه این واژه‏ها ‏یعنی قلب، ذهن، و جان نشان دهنده زندگی باطنی و اساس شخصیت یک شخص است. خداوند به زندگی باطنی ما یعنی به انگیزه‏ها، تمایلات، و نیت ما بیشتر از رفتارهای ظاهری ما علاقه مند است. اگر باطن ما درست باشد، رفتار و واکنش‏های بیرونی ما نیز درست خواهد بود.

جسم 
با توجه به ترجمه قدیمی فارسی، واژه ”‏جسم‏“ ‏در عهد جدید به دو معنی به کار رفته است. این دو معنی را می‏توان بر اساس زمینه و چار چوب متن تعیین کرد. 
واژه جسم می‏تواند به معنی بدن باشد. برای مثال در متن رومیان ۸: ۱۰-۱۱ واژه جسم به معنی بدن به کار رفته است. 
دومین معنی واژه جسم، اشاره به طبیعت گناه آلود است. جسم یا بدن ما به خودی خود گناه آلود نیست؛ اما پولس اغلب طبیعت گناه آلود ما را ”‏جسم‏“ ‏می‏خواند. برای مثال در رومیان ۷: ۵، ۱۸، ۲۵ و ۸: ۳- و ۱۲ و اول قرنتیان ۵: ۵، غلاطیان ۵: ۱۶-۱۷، ۱، ۲۴، ۶: ۸ این واژه در این معنا به کار رفته است (در ترجمه انگلیسی هر گاه واژه جسم چنین معنایی دارد، به جای آن عبارت ”‏طبیعت گناه آلود‏“ ‏به کار رفته است). 
این دو معنی کلمه ”‏جسم‏“ ‏با یکدیگر بسیار متفاوتند. هنگامی که واژه جسم به معنی بدن به کار می‏رود، معنی منفی در آن نهفته نیست. بدنهای ما جنبه شرارت آمیز یا گناه آلود ندارند، چرا که ما به صورت خدا آفریده شده‏ایم (پیدایش ۱: ۲۷). 
در واقع آنچه که بد است، طبیعت گناه آلود یا خواسته‏های گناه آلود ما هستند. این خواسته‏ها ‏باعث می‏شوند که ما مرتکب گناه شویم (یعقوب ۱: ۱۴-۱۵). بنابراین، هنگامی که واژه جسم در معنی طبیعت گناه آلود ما به کار می‏رود، معنایی کاملا متفاوت با بدن دارد. طبیعت گناه آلود ما پلید است، اما بدنهای ما چنین نیست. 
هنگامی که روح‏القدس‏ بدن ما را تحت اختیار خود می‏گیرد، ما به اشخاصی درستکار تبدیل می‏شویم. اما هنگامی که طبیعت گناه آلودمان، بدنمان را تحت اختیار خود می‏گیرد، از ما رفتار گناه آلود سر می‏زند (رومیان ۶: ۱۲-۱۳).


۱۳۹۳ مهر ۱۹, شنبه

اسلام و حقوق بشر بخش شش

وجوب جنگ فراگير جاودانه با كفا ر
- وقَاتلُوهم حتَّى لاَ تَكُون فتْنَةٌ و يكُون الدينُ كُلُّه للّه فَإِن انتَ هوا فَإِنَّ اللّه بِما.يعملُون بصيرٌ (انفال 93)
ترجمه: و با كفار بجنگيد تا فتنه اى بر جاى نماند و دين يكسره از آن خدا گردد (اسلام غالب شود) پس اگر(از كفر) بازايستند قطعا خدا به آنچه انجام می دهند بيناست.
در احاديث متعدد هم به لزوم استفاده از زور براي مسلمان كردن تصريح شده است از جمله:
- قال النبي: امرت ان اقاتل الناس حتي يقولو لا اله الا الله فمن قال لا اله الاالله، عصم مني نفسه و ماله (صحيح بخاري ج 4 ص 58 )
ترجمه: پيامبر گويد من مامور شده ام با مردم بجنگم تا لا اله الا الله بگويند.
پس كسي كه لا اله الا الله بگويد جان و مالش از دست من در امان است.
دستور جنگ عام با اهل كتاب: يا مسلمان شوند يا مرگ ياجزيه و ذلت :
- اتقَلُوا الَّذينَ لاَ يؤْم نُون بِاللّه ولاَبِالْي و مالآخرِولاَ يحرِّمون ما حرَّم اللّه و رسولُه و لاَ يدينُون دينَ الْحقِّ منَ الَّذينَ أوتُواالْكتَاب حتَّى يعطُوا الْجِزْيةَ عنيدو هم صاغرُون (توبه 29)
ترجمه: با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسين ايمان نمى آورند و آنچه را خدا و فرستاده اش حرام گردانيده اند حرام نمى دارند و متدين به دين حق (اسلام) نمى گردند جنگ كنيد تا با ذلت به دستخود جزيه دهند.
بر اساس اين آيه و سنت پيامبر در جنگ با يهود، مسلمانان بايد با اهل كتاب بجنگند تا اهل كتاب:
- يا كشته شوند و كودكان و زنانشان به بردگي مسلمانان گرفته شوند واموال و سرزمينشان به غنيمت (غارت) مسلمانان در آيند و
- يا مسلما ن شوند كه طبعا با بقيه ي مسلمانان مساوي و همگي تحت حكومت اسلامي خواهند بود و يا اگر خواستند دينشان را حفظ كنند (مسلمان نشوند) و زنده بمانند بايد بخشي از درآمد خودرا بطور مرتب به مسلمانان بپردازند و با ذلت وخواري در تحت سلطه ي حكومت اسلامي قرار گيرند.
پيامبر در مورد يهوديان بني قريظه، حالت اول را اعمال كرد. در جنگ با يهوديان بني قريظه، پيامبر آنان را بكلي پاكسازي قومي كرد. تمام مردان اين قوم را باضافه ي تعدادي از زنان آنان كه حدود 700 نفر بودند قتل عام كرد و كليه ي كودكان و دختران و بقيه زنان را به غلامي و كنيزي در آورد و مسلمانان در همان شب قتل عام، اين دختران و زنان را براي كامگيري به
خانه هاي خود بردند. همچنين كليه ي اموال و زمينها و كشتزارهاي آنان راغارت كرد. مدتي بعد پيامبر عده اي از اين بردگان را در يمن فروخت و بجاي آنها سلاح خريد (سيرت رسول الله : ترجمه ي سيره ي ابن اسحق،ص376 و تاريخ طبري ج 3 ص 1082)
اما حالت دوم: در زمان پيامبر تعداد انگشت شماري از يهود مسلمان شدند كه طبعا جدا از قوم خود در بين مسلمانان زندگي مي كردند.

۱۳۹۳ مهر ۱۸, جمعه

درباره جلال،ایمان و تادیب در مسیحیت

جلال 
جلال خداوند شامل کمال او، تعالی و رفعت او، و نیکویی و احسان او می‏شود. جلال خداوند چنان مهیب و در هم شکننده است که مخلوق بشری نمی‏تواند مستقیما نگاه خود را به خداوند دوخته و زنده بماند. 
به هر حال خداوند جلال و عظمت خود را به طریق گوناگون بر ما مکشوف ساخته است. جلال خداوند به شکل ابر و آتش در کوه سینا مستقر شد (خروج ۲۴: ۱۵-۱۷). خداوند به موسی اجازه داد تا جلالش را به شکل احسان او ببیند (خروج ۳۳: ۱۸)؛ احسان خداوند شامل محبت، رحمت و عدالت وی است. اینها صفات خداوند هستند که می‏تواند رؤیت و تجربه شود. سرانجام در هنگامی که خیمه مقدّس‏ و معبد را تقدیس می‏کردند، جلال خداوند یعنی حضور خداوند آنجا را پُر ساخت (خروج ۴۰: ۳۴-۳۵؛ اول پادشاهان ۸: ۱۰-۱۱). 
با شکوه‏ترین ‏طریقی که خداوند جلال خود را بر بشر متجلی ساخت فرستادن پسر خود بود تا در میان ما زندگی کند. و کلمه‌ جسم‌ گردید و میان‌ ما ساکن‌ شد، پر از فیض‌ و راستی‌؛ و جلال‌ او را دیدیم‌، جلالی‌ شایسته‌ پسر یگانه‌ پدر (یوحنا ۱: ۱۴).


ایمان 
واژه ”‏ایمان“ در کتاب مقدّس‏ به مفهوم ایمان به خداوند است؛ هر چند در عهد جدید به مفهوم ایمان به مسیح نیز می‏باشد. ایمان همچنین اعتقاد راسخ به درستی تعالیم مسیح و اعتقاد به این حقیقت است که ما توسط مرگ مسیح نجات یافته‏ایم. ‏ 
ایمان صرفا یک تفکر استوار و نیرومند نیست. این توکل کامل به خداوند است. این خود را وابسته به خدا دانستن است. برای مثال، فرض کنید ما به پلی می‏رسیم و شخصی به ما می‏گوید از روی پل عبور کنیم، ما به محکم بودن یا نبودن این پل مطمئن نیستیم ، اما اگر برای عبور از پل دچار ترس شویم، این نشان می‏دهد که ما فاقد ایمان به آن شخص هستیم. ایمان یعنی عبور نمودن از روی پل. 
ما بواسطه ایمان نجات یافته‏ایم ‏(افسسیان ۲: ۸). ما از طریق ایمان صاحب تمامی برکات روحانی شده‏ایم. ‏لیکن بدون ایمان تحصیل رضامندی او محال است (عبرانیان ۱۱: ۶). و هر چه از ایمان نیست گناه است (رومیان ۱۴: ۲۳). 
ایمان ما بی نهایت برای خداوند مهم است. داشتن ایمان به مفهوم این است که ما تکیه خود را نه بر خودمان بلکه بر خداوند قرار داده‏ایم. ‏ایمان ما از نظر خداوند به عنوان عدالت و پارسایی ما بشمار می‏آید (پیدایش ۱۵: ۶ و تفسیر آن مشاهده شود). خداوند بیشتر از اعمال نیکوی ما، از ما می‏خواهد تا فروتنانه به او وابسته باشیم. 
هر چند وقتی ما چنین ایمانی داشته باشیم طبیعتا اعمال نیکو نیز به دنبال آن خواهد آمد (افسسیان ۲: ۱۰). رؤیت اعمال نیکوی ما نشان از حقیقی بودن ایمان ما دارد. اگر ایمان ما سبب سوق دادن ما بسوی محبت و اطاعت از خداوند و انجام اعمال محبت آمیز نشود، آنوقت ایمان ما دروغین و باطل و یک ایمان مُرده است. یک چنین ”‏ایمانی“ سبب نجات ما نمی‏شود (متی ۷: ۲۱؛ غلاطیان ۵: ۶؛ یعقوب ۲: ۱۴-۱۷، ۲۳-۲۴).


تأدیب 
تأدیب نوعی زحمت یا درد و رنج است که در نهایت ما را به سوی رشد و سعادت سوق می‏دهد. 
والدین فرزندان خود را به منظور تربیت و تعلیم ایشان و برای داشتن زندگی بهتر مورد تأدیب قرار می‏دهند. و خداوند نیز به همین منوال قوم خود را مورد تربیت و تأدیب قرار می‏دهد. همه ما در شخصیت خود دارای ضعفها و کاستیهایی هستیم، و خداوند می‏خواهد آنها را برداشته و ما را کامل بسازد. از اینرو او اجازه می‏دهد تا ما متحمل زحمت و جفا شویم بدین منظور که ما را آزموده، و ایمان ما را تقویت و اشتباهات و خطاهای ما را اصلاح کند. 
خود خداوند بدی یا وسوسه را به سراغ ما نمی‏فرستد. اما او به شیطان اجازه می‏دهد تا ما را وسوسه کند. بعلاوه گناهان خود ما سبب نازل شدن زحمت و سختی بر ما می‏شود 
خداوند اسرائیلیها را در سراسر تاریخ عهد قدیم بارها و بارها مورد تأدیب قرار داد (خروج ۱۵: ۲۵-۲۷ و تفسیر آن مشاهده شود). اما اغلب آنها همچنان در مقابل خداوند به طغیان و سرکشی خود ادامه داده و تأدیب خداوند هیچ فایده و هیچ ثمری برای آنها نداشت. 
هنگامی که خداوند ما را مورد تأدیب قرار می‏دهد، ما باید با شکر گزاری خود را تسلیم این تأدیب کنیم، زیرا یک چنین تأدیبی ثابت می‏کند که ما در واقع فرزندان خدا هستیم (عبرانیان ۱۲: ۵-۱۲؛ یعقوب ۱: ۲-۴؛ اول پطرس ۱: ۶-۷).


۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

اسلام و حقوق بشر بخش پنج

بنابر اين قراراست اسلام، علي رغم عدم تمايل كفار، بر تمام اديان غلبه پيدا كند و همه ي مردم كره ي زمين ب ه دين اسلام بگروند، چه تمايل داشته باشند و چه تمايل نداشته باشند. علي رغم عدم تمايل يعني با زور. استفاده از زور براي اين مقصود به صراحت در آيات زيادي آمده است كه مورد بحث قرار خواهد گرفت .
وجوب دشمني جاودانه بين مسلمانان و كفار
مسلمانا ن موظف شده اند كه به هيچ وجه با كفار دوست نشوند ازجمله:
- دقَ كَانَ تلَكُم أسوة حسنَةٌ في إبرَاهيم والَّذينَ معه إذ قَالُوال قَو مهِ م إنَّا برَاءم نكُم و مما تَعبدون من دون اللَّه كَفَرْنَا بِكُم وبدا بي نَنَا و بي نَكُم الْعداوة و الْب غْضَاء أبدا حتَّى تُؤْم نُوا بِاللَّه وحده (ممتحنه 4)
ترجمه: قطعا بر اى شما در ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست آنگاه كه به قوم خود گفتند ما از شما و از آنچه به جاى خدا مىپرستيد بيزاريم به شما كفر مىورزيم و ميان ما و شما دشمنى و كينه هميشگى پديدار شده تا وقتى كه به خداي واحد ايمان آوريد.
و در آيه ي زير حكم به نفي دوستي با كافر داده حتي با پدر و مادر وبرادر كافر.
- يا أ يها الَّذ ينَ آ منُوا لاَ تَتَّخذُوا آباءكُم و إخْوانکم أولي اء إ نا ستَحبوا الْكُفْرَا علَى الإِي م ان و من يتَو لَّهم منكُم فَأُ ولَئ كهم الظَّالمون
(توبه 23)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر پدرانتان و برادرانتان كفر را برايمان ترجيح دهند به دوستى مگيريد و هر كس از ميان شما آنان را به دوستى گيرد آنان همان ستمكارانند.
نتيجه ي اين دسته آيات، دشمني جاودانه با غير مسلمانان است و ادعاي رابطه ي دوستانه بين كشورهاي اسلامي و غير اسلامي دروغي بيش نيست.
عدم جنگ با كفار، زيستن در صلح مسلح است كه مسلمانان هر لحظه منتظر زمان مناسب براي حمله اند. مسلمانان تنها مي توانند قراردادهاي موقتي آتش بس با غيرمسلمانان ببندند و بس. دقيقا روشي كه پيامبر در مدينه عمل مي كرد. قراردادهاي موقتي مي بست تا بتواند با اطمينان ازگروهي از كفار به گروههاي ديگر كفار حمله كند و آنگاه كه بر گروه دوم پيروز مي شد به سراغ گروه طرف قرارداد مي شتافت. اين استراتژي پيامبر بود. مثلا وقتي به مدينه آمد ابتدا قراردادهاي صلح با طوائف مختلف
يهوديان بست و در طول حضورش در مدينه در فرصتهاي مناسب و به بهانه هاي كوچك، قراردادها را يكطرفه لغو كرد و به آنان حمله كرد و آنانرانابود ساخت.

۱۳۹۳ مهر ۱۵, سه‌شنبه

معرفی صفحه فیس بوک(facebook) ما

دراین پست آدرس صفحه فیس بوک (facebook) خود به نام The Word را به شما معرفی می کنیم .
https://www.facebook.com/pages/The-Word/1415493578729214

درباره روح القدس و جایگاه او در زندگی مسیحی


روح‌القدس کیست؟ 
روح‌القدس خود خدا است. او یکی از سه شخصیت تثلیث است. همه مسیحیان ایمان دارند که خدا در ذات خود، واحد است، اما در عین حال، همواره در این ذات واحد، سه شکل یا حالت هستی وجود دارد که هر سه کاملا خدا هستند؛ این سه شکل یا حالت عبارتند از : «پدر» ما که در آسمان است، «پسر» که به زمین آمد و انسان شد، و «روح‌القدس» که در قلب ایمانداران زندگی می‌کند. عیسی مسیح و روح‌القدس بخشهایی از خدا نیستند؛ آنان به شکل کامل خدا هستند. درک این موضوع برای ما مشکل است، اما این حقیقتی است که در کتاب مقدس تعلیم داده شده است. برای مثال، هنگامی که عیسی تعمید گرفت، روح‌القدس به شکل کبوتری بر او نازل شد و پدر از آسمان سخن گفت و فرمود: «تو پسر حبیب من هستی» (مرقس ۱: ۹-۱۱). عیسی به ما فرمود که به اسم اب و ابن و روح‌القدس تعمید دهیم (متی ۲۸: ۱۹). پولس رسول چنین دعا کرد: فیض خداوند و محبت خدا و شراکت روح‌القدس با جمیع شما باد (دوم قرنتیان ۱۳: ۱۴). سه شخصیت تثلیث پیوسته در کنار یکدیگر ذکر شده اند (افسسیان ۲: ۱۸؛ ۴: ۴-۶؛ یهودا ۲۰: ۲۱). 
هر سه شخصیت یعنی پدر، پسر و روح‌القدس از یکدیگر متمایزند (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷، ۲۶ ۱۶: ۷-۱۵؛ اول قرنتیان ۱۲: ۴-۶؛ اول پطرس ۱: ۲). اما آنان در عین حال با یکدیگربرابرند. هر سه شخصیت «خدا» خوانده می‌شوند (یوحنا ۶: ۲۷؛ عبرانیان ۱: ۸؛ اعمال ۵: ۳-۴). هر سه حیات می‌بخشند (یوحنا ۵: ۲۱؛ رومیان ۸: ۱۱). هر سه حرمتی را که شایستۀ خدا است، دریافت می‌دارند (یوحنا ۵: ۲۳؛ دوم قرنتیان ۱۳: ۱۴). هر سه ازلی هستند (یوحنا ۱: ۱؛ عبرانیان ۹: ۱۴). 
شعلۀ روح‌القدس را می‌توان اطفا کرد (اول تسالونیکیان ۵: ۱۹). اما روح‌القدس نوعی نیرو یا انرژی نیست. او نیز دارای شخصیت است، روح‌القدس نیز همانند دیگر اعضای تثلیث، در رابطه خود با ما، شخصیت دارد. او سخن می‌گوید (اعمال ۱۳: ۲)؛ می‌تواند محزون شود (اشعیا ۶۳: ۱۰؛ افسسیان ۴: ۳۰)؛ و می‌تواند مورد بی حرمتی قرار گیرد (عبرانیان ۱۰: ۲۹). سخن گفتن بر ضد روح‌القدس کفر گویی قلمداد می‌شود و گناهی است که آمرزیده نخواهد شد (مرقس ۳: ۲۸-۲۹). 
روح‌القدس با پدر و پسر یکی است . ما می‌توانیم این امر را در رومیان ۸: ۹-۱۰ مشاهده کنیم؛ در این آیه ها، کلمات «روح‌القدس» «روح خدا"، «روح مسیح»، و «مسیح» به طور هم معنی به جای یکدیگر بکار می‌روند و همه به معنی «خدا» هستند. این یکی بودن بدین معنی نیست که هویت پدر و پسر و روح‌القدس یکی است. پسر پدر نیست، بلکه پسر یگانه پدر است (یوحنا ۳: ۱۶)؛ و روح‌القدس نیز پدر و پسر نیست، بلکه توسط پسر و پدر فرستاده می‌شود (یوحنا ۱۵: ۲۶). اما فکر، اراده و هدف هر سه شخصیت واحد است، همانگونه که ذاتشان نیز واحد است. برخی خدای تثلیث را به تخم مرغی تشبیه کرده اند که از سه بخش پوسته، سفیده و زرده تشکیل شده، اما هر سه با هم تخم مرغ را تشکیل می‌دهند. اما خدا سه بخش ندارد، زیرا او ذات واحد است. همچنین برخی نیز تشبیه آب را به کار می‌برند که به سه شکل آب، یخ و بخار وجود دارد، اما در اصل یک چیز واحد است. در مقایسه قبلی، این تشبیه مناسب تر است، زیرا در هر سه شکل، ماده واحدی دیده می‌شود. اما مشکل این تشبیه آن است که آب همزمان نمی‌تواند در هرشکل وجود داشته باشد، در حالی که خدا در آن واحد، دارای سه شخصیت است (مرقس ۱: ۱۰-۱۱). 
بهتر است خدای پدر را نویسنده‌ای در نظر بگیریم که نمایشنامه‌ای می‌نویسد. نمایشنامه نمایانگر دنیایی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. نویسنده شخصیتی را در نمایشنامه جای می‌دهد که شخصیت وی دقیقا همانند شخصیت خود او است. این شخصیت که دقیقا شبیه نویسنده نمایشنامه است، عیسی است. روح نویسنده نیز در کل اثر دیده می‌شود و بر همۀ شخصیت‌های نمایشنامه اثر می‌گذارد و به یک شخصیت قوت بخشیده، از دیگری قوت را باز می‌ستاند. این روح نیز شبیه روح‌القدس است که در جهان فعال است. 
عمل روح‌القدس 
نخست آنکه روح‌القدس در آفرینش جهان فعال بود (پیدایش ۱: ۱-۲). وی در بخشیدن دم حیات به انسان نقش داشت (پیدایش ۲: ۷؛ ایوب ۳۳: ۴). روح‌القدس همچنین به نویسندگان کتاب مقدس الهام بخشید و ایشان را هدایت کرد تا دقیقا آنچه را بنویسند که خدا می‌خواست (اعمال ۲۸: ۲۵؛ عبرانیان ۹: ۸، ۱۰: ۱۵؛ دوم پطرس ۱: ۲۱). 
روح‌القدس در عهد عتیق فعال بود؛ او قوم اسرائیل را تعلیم می‌داد (نحمیا ۹: ۲۰، ۳۰)، و بر ایشان نازل می‌شد تا بدیشان قدرت و عطایا ببخشد (اعدا ۱۱: ۱۷، ۲۷: ۱۸؛ اول سموئیل ۱۹: ۲۰-۲۴، دوم پادشاهان ۲: ۹-۱۴). اما داود از این واهمه داشت که مبادا خدا روح مقدس خویش را از او بگیرد (مزمور ۵۱: ۱۱). بنابراین، شاید بتوان گفت که در دوران عهد عتیق، روح‌القدس در درون هر ایمانداری ساکن نمی‌شد، بلکه بر بعضی اشخاص در زمانهایی خاص نازل می‌گشت تا ایشان توانایی آن را بیابند که خدمتی خاص را انجام دهند. 
توسط روح‌القدس، نطفه مسیح در رحم مریم بسته شد (متی ۱: ۲۰). عیسی توسط روح‌القدس به قدرت مسح شد تا خدمت خود را آغاز کند (مرقس ۱: ۱۰؛ لوقا ۴: ۱۸؛ اعمال ۱۰: ۳۸). عیسی نیز همانند ما به مساعدت و قدرت روح‌القدس نیاز داشت، زیرا وی کاملا انسان شده بود. هنگامی که وی بر زمین بود، اگر چه طبیعت الهی خود را حفظ کرده بود، اما قدرت و جلال خود را کنار گذارد (یوحنا ۱۷: ۵؛ فیلپیان ۲: ۷). 
در یوحنا بابهای ۱۴ تا ۱۶، عیسی وعدۀ آمدن عصر نوین روح را به شاگردان می‌دهد، زیرا وی قبلا با ایشان زندگی کرده بود (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷). «فرستاده شدن» روح‌القدس، بدین شکل نوین، بدین معنی نبود که وی پیش از آن در جهان حضور نداشت؛ اما در عهد جدید روح‌القدس به طریقی خاص به جهان می‌آید تا برخی کارهای جدید انجام دهد. 
روح‌القدس به شکلی خاص نازل می‌شود تا کلیسا یعنی بدن مسیح را تاسیس کند (افسسیان ۱: ۲۲-۲۳؛ ۵: ۲۹-۳۰).روح‌القدس سر منشا یگانگی و مشارکت ما با یکدیگر است (اول قرنتیان ۱۲: ۱۳؛ افسسیان ۴: ۳). روح‌القدس در روز پنطیکاست به کلیسا قدرت بخشید (اعمال ۲: ۱-۴)؛ این واقعه در عهد عتیق پیشگویی شده بود (یوئیل ۲: ۲۸-۲۹؛ اعمال ۲: ۱۷-۱۸). روح‌القدس عطایایی خاص به کلیسا می‌بخشد تا به کلیسا در خدمتش کمک کند (رومیان ۱۲: ۶-۸؛ اول قرنتیان ۱۲: ۸-۱۰). او کلیسا را هدایت می‌کند تا افراد مناسب برای خدمت انتخاب شوند (اعمال ۱۳: ۲). او توسط نبوت ها، رویا‌ها و مکاشفات، کلام خود را به کلیسا می‌فرستد (اعمال ۱۰: ۹-۱۶، ۱۶: ۹، ۲۱: ۹- ۱۰؛ اول قرنتیان ۱۴: ۲۶-۳۲؛ اول تیموتائوس ۴: ۱۴؛ مکاشفه ۱: ۱). 
اما عصر نوین روح‌القدس فقط برای کلیسا که جامعه الهی است، فرا نمی‌رسد؛ روح‌القدس عمیقا در زندگی هر ایماندار نیز عمل می‌کند. این روح‌القدس است که انسانها را به گناهانشان ملزم می‌سازد (یوحنا ۱۶: ۸-۱۱). حزقیال نبوت کرد که خدا روح خود را در درون هر یک از ما خواهد نهاد (حزقیال ۳۶: ۲۵-۲۸). وعده‌ای که عیسی به شاگردانش داد، فقط این نبود که روح‌القدس در کنارشان باشد، بلکه وعده داد که روح‌القدس در درون ایشان ساکن خواهد شد (یوحنا ۱۴: ۱۸). عیسی پیش از صعود خود به آسمان، بر شاگردان دمید و فرمود: «روح‌القدس را بیابید» (یوحنا ۲۰: ۲۲). روح‌القدس در همه مسیحیان زندگی می‌کند (رومیان ۸: ۹؛ اول قرنتیان ۶: ۱۹؛ غلاطیان ۴: ۶). هنگامی که ایمان می‌آوریم، از روح متولد می‌شویم (یوحنا ۳: ۳-۶؛ اول یوحنا ۵: ۱)؛ روح‌القدس بر روح‌های ما شهادت می‌دهد که فرزندان خدا هستیم (رومیان ۸: ۱۶؛ اول یوحنا ۵: ۶-۸). روح‌القدس این حق را به ما می‌دهد که خدا را پدر خود بخوانیم (رومیان ۸: ۱۵؛ غلاطیان ۴: ۶). عیسی وعده داد که روح‌القدس ما را تعلیم خواهد داد (یوحنا ۱۴: ۲۶، ۱۵: ۲۶، ۱۶: ۱۳-۱۴) و ما را هدایت خواهد کرد (مرقس ۱۱: ۱۳). در اعمال ۱۵: ۲۸ و ۱۶: ۶-۷ نمونه‌هایی از این امر را می‌بینیم. روح‌القدس همچنین به ما کمک می‌کند تا مطابق اراده خدا دعا کنیم (رومیان ۸: ۲۶-۲۷). 
روح‌القدس در درون هر مسیحی زندگی می‌کند (رومیان ۸: ۹). اما وی در هر ایماندار به گونه‌ای متفاوت کار می‌کند. پولس رسول فرموده که هنگامی که ما ایمان آوردیم، با روح مختوم شدیم (افسسیان ۱: ۱۳-۱۴). اما در عین حال به ما می‌گوید که از روح پر شویم (افسسیان ۵: ۱۸). شاگردان در یوحنا ۲: ۲۲ روح‌القدس را یافتند، اما در اعمال ۲: ۴ از روح پُر گشتند؛ در اعمال ۴: ۳۱ بار دیگر پر از روح شدند. روح‌القدس همچنین برای خدماتی خاص، به شیوه‌هایی خاص بر اشخاص قرار می‌گیرد (اعمال ۱۳: ۲-۴؛ اول تیموتائوس ۴: ۱۴). پولس رسول به ما می‌گوید که روح را اطفا مکنید (اول تسالونیکیان ۵: ۱۹). به تیموتائوس نیز فرموده که عطایی را که توسط نهادن دستهایش به او داده شده، برافروزد (دوم تیموتائوس ۱: ۶). پس مشاهده می‌کنیم که ما می‌توانیم به روح‌القدس یا اجازه دهیم که در ما بیشتر عمل کند یا مانع کار او در خودمان گردیم. ما می‌توانیم هم از روح پر شویم و هم روح را اطفا کنیم. 
این «پر شدن از روح‌القدس» به چه معنی است؟ کدام اعمال روح‌القدس در زندگی همه مسیحیان به یک شکل دیده نمی‌شود؟ این اعمال را به دو گروه می‌توان تقسیم کرد: یکی عطایای خاص روح‌القدس است که نمونه‌هایی از آن در اول قرنتیان ۱۲: ۸-۱۰ دیده می‌شود؛ دیگری، ثمرات روح‌القدس می‌باشد که در غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳ ذکر شده اند. برای بررسی بیشتر عطایا و قدرت روح‌القدس، به مقالۀ عمومی «تعمید روح‌القدس» مراجعه کنید. در سطور زیر، ثمرات روح یا «تقدیس» مورد بررسی قرار گرفته است. 
تقدیس 
تقدیس چیست؟ به طور خلاصه، یعنی شبیه شدن به مسیح. نتیجۀ تقدیس، به ظهور رسیدن محبت و دیگر ثمرات روح است (اول قرنتیان ۱۳: ۱-۱۳؛ غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳). تقدیس از یک سو به معنی جدا شدن از گناه و جهان است، و از سوی دیگر، جدا شدن برای خدا، به گونه‌ای که تمامی تواناییها و قابلیت‌های ما وقف خدا گردد. 
خدا به طوری به ما می‌نگرد که گویی کاملا مقدس هستیم (عبرانیان ۱۰: ۱۰). اما ما در زندگی خود، مشاهده می‌کنیم که کاملا مقدس نیستیم. چگونه می‌توان این تناقض را توضیح داد؟ در کتاب مقدس دو معنی برای تقدس ذکر شده است. در معنی نخست، خدا به عنوان داور، ما را مقدس یا بی عیب به شمار می‌آورد. در واقع، عیسی مسیح تقدس ما است (اول قرنتیان ۱: ۳۰)، و ما «مقدسین» خوانده شده ایم (افسسیان ۱: ۱؛ فیلپیان ۱: ۱). 
اما معنی دوم تقدس در کتاب مقدس، آن میزان واقعی از تقدس است که در زندگی و تجربۀ ما به چشم می‌خورد. آیا هنگامی که به زندگی خود می‌نگریم، تقدس کامل را مشاهده می‌کنیم؟ نه، ما چنین چیزی را مشاهده نمی‌کنیم. شخص ایماندار هنگامی که از نجات بهره مند می‌گردد، عادل به حساب می‌آید، اما هنوز مرتکب گناهانی می‌شود و نیاز دارد تا مقدس گردد. کار دائمی روح‌القدس همانا تقدس کردن ما است تا در زندگی روزمره خود حقیقتا مقدس شویم (دوم تسالونیکیان ۲: ۱۳؛ اول پطرس ۱: ۲). خدا ما را فرا می‌خواند تا زندگی مقدسی داشته باشیم (افسسیان ۱: ۴؛ اول تسالونیکیان ۴: ۳-۷؛ اول پطرس ۱: ۱۵-۱۶)؛ خداوند عیسی نیز به ما حکم کرده است که مقدس یا کامل باشیم (متی ۵: ۴۸). اما در عمل، این روح‌القدس است که ما را تقدیس کرده، مقدس می‌سازد. 
تقدس در بطن نجات ما نهفته است (دوم تسالونیکیان ۲: ۱۳). بدون تقدس ما نمی‌توانیم خدا را ببینیم (عبرانیان ۱۲: ۱۴). تقدس خصوصیتی نیست که برای نجات یافتن باید دارا باشیم، بلکه خصوصیتی است که به دنبال نجات پدید می‌آید (رومیان ۶: ۲۲). ما تنها توسط تلاشهای خویش نمی‌توانیم مقدس شویم و روح‌القدس باید در این زمینه به ما کمک کند. توسط روح‌القدس است که ما گناهان طبیعت گناه آلود خود را نابود می‌سازیم (رومیان ۸: ۱۳). پولس مسیحیان غلاطیه را سرزنش کرد زیرا ایشان زندگی مسیحی خود را با پذیرفتن نجات بعنوان عطای مجانی خدا آغاز کرده بودند، اما بعد از مدتی، برای کامل یا مقدس شدن بار دیگر به تلاشهای انسانی متوسل شده بودند (به غلاطیان ۳: ۳ و مقالۀ عمومی: «طریق نجات» مراجعه کنید). 
تنها توسط روح‌القدس است که می‌توانیم مقدس شویم. اما این سخن بدین معنی نیست که ما در این فرایند سهمی نداریم. سهم ما این است که تادیب خدا را بپذیریم (عبرانیان ۱۲: ۹-۱۱)؛ بدنهای خود را در تقدس تربیت کنیم (اول قرنتیان ۹: ۲۴-۲۷؛ اول تیموتائوس ۴: ۷)؛ هر گناهی را از جسم و روحمان دور سازیم (دوم قرنتیان ۷: ۱؛ عبرانیان ۱۲: ۱-۲)؛ کتاب مقدس را مطالعه کنیم (دوم تیموتائوس ۳: ۱۶)؛ آیات آن را حفظ نماییم (مزمور ۱۱۹: ۱۱، دوم پطرس ۱: ۴) و آنگاه به کلام خدا اجازه دهیم که رفتارمان را تغییر دهد. ما می‌توانیم از رهبرانی که خدا برای ما تعیین کرده کمک بگیریم (افسسیان ۴: ۱۱-۱۳). علاوه بر همه اینها، باید در دعا، از خدا طلب کمک نماییم (کولسیان ۱: ۹-۱۰؛ تسالونیکیان ۳: ۱۲-۱۳؛ ۵: ۲۳)، چرا که در غیر این صورت شکست خواهیم خورد. 
دسته‌ای از مسیحیان اعتقاد دارند که تقدیس، مرحلۀ خاص و مجزایی است. آنان بر این عقیده اند که پس از دعای بسیار و طلبیدن روی خدا، می‌توانیم تقدس را طی تجربه‌ای خاص دریافت کنیم و می‌توانیم با اطمینان بدانیم که آن را یافته ایم. آنان این تجربه تقدیس را «عمل ثانوی فیض» می‌نامند (عمل نخست فیض منجر به نجات ما می‌شود). این گروه از مسیحیان تعلیم می‌دهند که نجات نخستین ما باعث می‌شود تا ما تولد تازه بیابیم و از دنیا جدا شویم (اول یوحنا ۵: ۴) و روح‌القدس در ما ساکن گردد (رومیان ۸: ۹). در این مرحله ما در مسیح اطفال هستیم (اول قرنتیان ۳: ۱). اما «عمل ثانوی فیض» که گاهی «برکت ثانوی» نیز خوانده می‌شود، منجر به تقدیس ما و جدا شدن ما از خویشتن (غلاطیان ۲: ۲۰) و پر شدن از روح‌القدس می‌شود (افسسیان ۵: ۱۸). پس از آن ما کامل می‌شویم (افسسیان ۴: ۱۳) و محبت خدا در ما کامل می‌گردد (اول یوحنا ۴: ۱۲، ۱۷). بسیاری از این مسیحیان معتقدند که ما می‌توانیم کاملا مقدس باشیم به گونه‌ای که چه آگاهانه و چه نا آگاهانه، دیگر مرتکب گناه نخواهیم شد (اول یوحنا ۳: ۹). آنان بر این عقیده اند که بخش پایانی باب هفتم از رساله رومیان، تصویری از مسیحی نابالغ و ناکامل ترسیم می‌کند؛ در حالی که باب هشتم رومیان، تصویری از یک مسیحی بالغ و کامل به دست می‌دهد که از تجربه «برکت ثانوی» بهره مند شده است. آنان بر پری روح‌القدس در اعمال ۲: ۴ و ۹: ۱۷ به عنوان نمونه‌های از این تجربۀ تقدس اشاره می‌کنند (به مقالۀ عمومی: «تعمید روح‌القدس» مراجعه کنید). 
ما اکثر مسیحیان اعتقاد دارند که تقدیس فرایندی است تدریجی که مستلزم گذشت زمان می‌باشد و حتی تا هنگام مرگمان نیز ادامه دارد. ایشان به وجود تجربه‌ای مجزا برای تقدیس باور ندارند. آنان به آیاتی اشاره می‌کنند که می‌گویند ما در حال مقدس شدن می‌باشیم (غلاطیان ۳: ۳؛ عبرانیان ۱۰: ۱۴، ۱۲: ۱۰-۱۱)؛ یا آیاتی که می‌گویند ما هنوز در حال رسیدن به هدفیم و پیوسته باید علیه گناه مبارزه نماییم (عبرانیان ۱۲: ۱-۴). بسیاری از آیات عهد جدید حاکی از آنند که یک مسیحی باید بدن خود را «ریاضت» دهد، خود را به عنوان «قربانی» زنده تقدیم خدا کند، در مسابقه «بدود» یا «بجنگد». وجود آیاتی از این دست، نشانگر این است که ما هنوز کاملا مقدس نشده ایم. خود پولس رسول می‌فرماید که هنوز کامل نشده است، اما برای کاملیت همچنان تلاش می‌کند (فیلپیان ۳: ۱۲-۱۴)، گر چه او خود را جزو اشخاص کامل می‌داند (فیلپیان ۳: ۱۵). برخی به اول یوحنا ۱: ۸ اشاره می‌کنند که می‌فرماید اگر ادعا کنیم که بی گناه هستیم، گفتار ما بر صداقت استوار نیست. هر قدر در مسیح «کامل تر» و «بالغتر» می‌شویم، بیشتر به نقض و گناهکار بودن خود پی می‌بریم. پولس رسول در پایان زندگی خود را بزرگترین گناهکاران می‌داند (اول تیموتائوس ۱: ۱۵). مسیحیانی که این دیدگاه دوم را می‌پذیرند، معمولا معتقندند که بخش پایانی باب هفتم رومیان، به پیکار هر روزۀ یک مسیحی اشاره دارد. آنان بر این عقیده اند که یک مسیحی می‌تواند به تدریج از حیات پیروزمندانه‌ای که در باب هشتم رومیان ذکر شده، بهره مند شود و به شکل فراینده‌ای آن را تجربه کند، اما در این جهان، جنگ او علیه طبیعت گناه آلود قدیمی، هرگز به طور کامل پایان نخواهد پذیرفت. 
هر مسیحی تجربه‌ای متفاوت دارد. بسیاری از مسیحیان می‌گویند که «برکت ثانوی» یا پری مخصوص روح‌القدس را دریافت کرده اند. بعضی از مسیحیان دوره‌های ناگهانی تقدیس فزاینده را علاوه بر تجربۀ تدریجی تقدیس تجربه کرده اند. خدا در زندگی اشخاص مختلف به طرق گوناگون عمل می‌کند. ما نباید بر اساس تجر به‌های خاص خودمان، برای عملکرد روح‌القدس محدودیت قائل شویم. 
ما در مورد تجربۀ تقدیس هر باوری هم داشته باشیم، مسئولیت مان مشخص است: «به ما حکم شده است که مقدس باشیم. پولس رسول می‌نویسد: ... در هر سیرت مقدس باشید (اول پطرس ۱: ۱۵). در پی سلامتی با همه بکوشید و تقدسی که به غیر از آن هیچ کس خداوند را نخواهد دید (عبرانیان ۱۲: ۱۴).