۱۳۹۳ مهر ۲۰, یکشنبه

درباره دو واژه جان وجسم

جان 
واژه ”‏جان“ در کتاب مقدّس‏ معمولا به معنی ”‏زندگی“ است یعنی در بر گیرنده گذران زندگی شخص و خود زندگی است. وقتی سراینده مزمور می‏گوید، جان مرا بر می‏گرداند (مزمور ۲۳: ۳)، منظور وی این است که ”‏خداوند زندگی مرا احیا و تازه می‏کند“. این عامیانه‏ترین ‏مفهوم ”‏جان“ است. 
گرچه در کتاب مقدّس‏ برخی از آیات وجود دارند که مفهوم آنها بسیار خاص به نظر می‏رسد. موسی گفت: پس‌ یهُوَه‌ خدای‌ خود را به‌ تمامی‌ جان‌ و تمامی‌ قوت‌ خود محبت‌ نما، یعنی با تمام وجودیت و نفس خود وی را محبت کن (تثنیه ۶: ۵). پولس می‏نویسد: روح‌ و نفس‌ و بدن‌ شما (کل موجودیت شما) تماما بی‌عیب‌ محفوظ‌ باشد (اول تسالونیکیان ۵: ۲۳). این آیات حاکی از این است که جنبه‏های متمایزی در زندگی انسان وجود دارد: جنبه‏های روحانی و اخلاقی که به روح مربوط می‏شود؛ جنبه‏های احساسی و ذهنی که به جان یا شخصیت مربوط می‏شود؛ و سرانجام جنبه‏های جسمانی که شامل بدن می‏شود. این جنبه‏ها ‏در طی حیات نمی‏توانند به آسانی از هم جدا شوند؛ اما در هنگام مرگ، چنین اتفاقی خواهد افتاد. بدن جسمانی خواهد مُرد، اما جان و روح همچنان به حیات خود ادامه خواهند داد. 
در کتاب مقدّس‏ بجای واژه جان اغلب از دو واژه دیگر نیز استفاده شده است: ”‏قلب“ یا دل، و ”‏ذهن“ یا فکر. همه این واژه‏ها ‏یعنی قلب، ذهن، و جان نشان دهنده زندگی باطنی و اساس شخصیت یک شخص است. خداوند به زندگی باطنی ما یعنی به انگیزه‏ها، تمایلات، و نیت ما بیشتر از رفتارهای ظاهری ما علاقه مند است. اگر باطن ما درست باشد، رفتار و واکنش‏های بیرونی ما نیز درست خواهد بود.

جسم 
با توجه به ترجمه قدیمی فارسی، واژه ”‏جسم‏“ ‏در عهد جدید به دو معنی به کار رفته است. این دو معنی را می‏توان بر اساس زمینه و چار چوب متن تعیین کرد. 
واژه جسم می‏تواند به معنی بدن باشد. برای مثال در متن رومیان ۸: ۱۰-۱۱ واژه جسم به معنی بدن به کار رفته است. 
دومین معنی واژه جسم، اشاره به طبیعت گناه آلود است. جسم یا بدن ما به خودی خود گناه آلود نیست؛ اما پولس اغلب طبیعت گناه آلود ما را ”‏جسم‏“ ‏می‏خواند. برای مثال در رومیان ۷: ۵، ۱۸، ۲۵ و ۸: ۳- و ۱۲ و اول قرنتیان ۵: ۵، غلاطیان ۵: ۱۶-۱۷، ۱، ۲۴، ۶: ۸ این واژه در این معنا به کار رفته است (در ترجمه انگلیسی هر گاه واژه جسم چنین معنایی دارد، به جای آن عبارت ”‏طبیعت گناه آلود‏“ ‏به کار رفته است). 
این دو معنی کلمه ”‏جسم‏“ ‏با یکدیگر بسیار متفاوتند. هنگامی که واژه جسم به معنی بدن به کار می‏رود، معنی منفی در آن نهفته نیست. بدنهای ما جنبه شرارت آمیز یا گناه آلود ندارند، چرا که ما به صورت خدا آفریده شده‏ایم (پیدایش ۱: ۲۷). 
در واقع آنچه که بد است، طبیعت گناه آلود یا خواسته‏های گناه آلود ما هستند. این خواسته‏ها ‏باعث می‏شوند که ما مرتکب گناه شویم (یعقوب ۱: ۱۴-۱۵). بنابراین، هنگامی که واژه جسم در معنی طبیعت گناه آلود ما به کار می‏رود، معنایی کاملا متفاوت با بدن دارد. طبیعت گناه آلود ما پلید است، اما بدنهای ما چنین نیست. 
هنگامی که روح‏القدس‏ بدن ما را تحت اختیار خود می‏گیرد، ما به اشخاصی درستکار تبدیل می‏شویم. اما هنگامی که طبیعت گناه آلودمان، بدنمان را تحت اختیار خود می‏گیرد، از ما رفتار گناه آلود سر می‏زند (رومیان ۶: ۱۲-۱۳).


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر