۱۳۹۳ دی ۲۷, شنبه

اسلام و حقوق بشر بخش سی و یک

اما چرا خميني بعد از به قدرت رسيدن تا حدودي اجازه ي حضور زنان را در جامعه داد؟. جواب بسيار ساده است: حفظ حكومت. همانطور كه مي دانيد خميني در نامه اي كه به توكلي وزير كار دولت موسوي نوشت مطرح كرد كه دولت اسلامي مي تواند هر حكمي از احكام اسلامي را بر حسب مصلحت حكومت تعطيل كند. بنابر اين بنا به نياز حكومت، اين حرام را نيز حلال كرد.
شاهد ديگر بر اتفاق نظرپيامبر، صحابه، امامان شيعه و علماي سني وشيعه در مورد زنان اين است كه همسران هيچيك از آنان در طول تاريخ افراد ارزشمندي نبوده اند. كدام نويسنده، محقق يا فرد مفيد اجتماعي در بين زنان آنان وجود دارد؟ هيچ از نظر دانش فيزيولوژي و روانشناسي، زن و مرد و سياه و سفيد همه ساختار كلي جسمي و رواني يكساني دارند و همه انسانند و طبعا بايد
از حقوق انساني مساوي برخوردار باشند. البته هيچ دو انساني از نظر جزئيات تمام استعدادها و توانائي ها صد در صد يكسان نيستند چه مرد وچه زن. ولي اين دليل بر عدم مساوات از نظر حقوق انساني نمي شود. اين مطلب در بخش اول كتاب مورد بحث واقع شد.
اما سوال اساسي: آيا اين احكام زنان، در جهان امروز قابل قبولند و آيا اين احكام قابل اجرا هستند ؟ آيا تو بعنوان يك زن حاضري اينهمه تحقير شوي؟ و آيا تو بعنوان يك مرد حاضري با همسرت مثل يك مادون انسان رفتار كني؟
روحانيون
در تمام اديان از جمله اسلام، عالمان دين عملا يك طبقه ي برتر اجتماعي را تشكيل مي دهند. بلاشك طبقه ي روحانيون بعد از پادشاهان برترين طبقه ي اجتماعي بوده اند. احاديث فراواني با تاكيد بسيار بر لزوم احترام و لزوم تبعيت از عالمان دين (رو حانيون) وارد شده است اين احاديث بهمراه سوء استفاده ي اكثريت آنان، روحانيون را به طبقه ي برتري تبديل كرده كه از دسترنج مردم ارتزاق ميكنند. تقريبا در هيچ امري مساوي و برابر با مردم بحساب نمي آيند و هميشه برترند. مردم بهترين هاي خود را در اختيار آنان مي گذارند. مردم بدون چون و چرا از آنان تبعيت مي كنند.تسليم در مقابل خدا و پيامبر عملا به تسليم برده وار در مقابل روحانيون بدل شده است. چون خدا كه در دسترس نيست پيامبر هم كه مرده است، طبعا اين تسليم به تسليم در مقابل روحانيون تعبير شده است .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر